اتخاذ رویکرد گفتگویی در مواجهه با اهل سنت، عامل موثری در جهت مشروعیت بخشی به رویههای حاکم بر کشور در نزد این گروه است. مشارکت شهروندان اهل سنت در تدوین و تفسیر قوانینی که به زندگی اجتماعی آنها مربوط است، میتواند نقش اقناعی این قوانین را افزایش داده و احساس تعلق اهل سنت به هویت ملی و حاکمیت سیاسی را ارتقاء دهد.
آشنایی با تجدد و اصول آن و درک وضع توسعه نیافتگی حتی از جهت اخلاقی نیز ضرورت و اهمیت دارد. این درک شاید مقدمه ای برای گشایش افقی در جهان پر از کدورت و تیرگی و دشمنی و هول و خطر باشد و من که خود را گهگاه در زمره ارسطوییان می بینم به پیروی از استاد معتقدم که جهان کنونی بیش از هر چیز به کیمیای نایاب دوستی نیاز دارد.
شاید بتوان گفت که طی دهه های اخیر آرام آرام صدایی واحد از اندیشمندان در همه جای جهان به گوش می رسد و دیدگاهی مشترک از این باور شکل می گیرد که برای حل مشکلات و رویارویی با تهدیدها چاره ای جز ارتباط مسالمت آمیز و تعامل انسانی مثبت نداریم و در نهایت به تعبیر زیبای امام موسى صدر «راهی جز گفتگو نیست».
اصل احترام متقابل، در کنار اصل آزادی، مؤلفه مهم دیگری است که می بایست در گفت و شنود مورد توجه قرار گیرد. به باور صدر، هر تشکیلاتی بر اساس اصول معینی شکل می گیرد، اما مهم همانا تحقق این اصول است و برای آنکه ما بتوانیم این اصول را تحقق بخشیم، باید بر اصولی منطبق با واقعیتهای عینی تکیه کنیم.
آنچه امروزه در جهان اسلام می گذرد شاید تلخ ترین و دردآورترین رویدادی است که در دو قرن اخیر در میان امت اسلامی رخ نموده است. اندیشمندان، دولت مردان، علمای دین، هنرمندان، دانشگاهیان، و نخبگان به گونه های مختلف از این درد و رنج سخن گفته اند و نگرانی خود را از ادامه وضعیت کنونی بیان کرده اند.
در حوزه هایی همچون ارتباطات میان فرهنگی پیچیدگی کار بسیار است. از این رو، بیان دقیق و ارائه تعریفهای مناسب از مفاهیم این حوزه، لازم می نماید تا علاوه بر رفع ابهام و پیچیدگی بحث، موجبات طرح این رشته در میان دیگر رشته های علمی فراهم آید، و رویکرد خاص این حوزه - که آن را از دیگر حوزه ها متمایز می سازد و به آن هویت می بخشد - بیان شود.
باختین مفهوم گفتگو یا گفتگویی را بیشتر بسط می دهد و استدلال می کند، که تمام کلمات و یا گفته ها به سوی پاسخی و واکنشی جهت دارند. در مکالمات روزمره، کلمات از طریق قرار گرفتن در نظام مفهومی شنونده درک می شوند و سرشار از اهداف معین و تأثرات احساسی اند و با آنها مرتبط اند. در نتیجه فهم یک گفته از پاسخ شنونده به آن جدایی ناپذیر است.
ارتباطات میان فرهنگی، بهعنوان فرایند مبادله اندیشه ها، معانی و کالاهای فرهنگی میان مردمانی از فرهنگهای مختلف، بین آن دسته از مردم اتفاق می افتد، که ادراکات و سیستم های نمادینشان به اندازه کافی مجزّا هستند. در اینگونه از ارتباط، بین دو طرف ارتباط، هیچگونه علقه فرهنگی وجود نداشته و یا طرفین، دارای پیوندهای فرهنگی ضعیفی هستند.
در کشوری مانند ایران که یک گذشته تاریخی دارد تلقی از دیگری وابسته به معناهای انواع دیگری در دنیای امروزی شده است. تلقی از دیگری حاصل تفکر فلسفی نیست بلکه حاصل تجربه زیست است و ما وقتی در یک دایره خاص با دیگری های مشابه روبه رو هستیم، نمی توانیم تصوری از دیگری های موجود در فرهنگهای دیگر داشته باشیم.
کتاب «با دیگری» این نوید را می دهد که با «استادی از اهالی فلسفه» روبهرو شده ایم که دیگر دغدغه دانشگاهی صرف ندارد و سعی می کند تا در «میانه» اندیشه کند: «میانه فرهنگها»، «میانه متفکرین»، «میانه رشته ها» و شجاعت این را دارد که «دعوت به گفتگو» کند و بر «صرف تحقق گفتگو» تاکید کند و «با پروا توجه دمادم به نسبت قدرت و حقیقت» را یادآور شود.
فلسفه اخلاق وقتی معنا می یابد که نسبت با دیگری به نحوی باشد که دیگری نه به عنوان موجودی در تقابل با ما و محدودکننده ما باشد بلکه ما او را به عنوان خود ببینیم. در اینجا این سوال را باید از خودمان بپرسیم که آیا در تعریف ما از خودمان دیگران هم جایی دارند. اگر چنین چیزی وجود نداشت در مقابل دیگران شکننده خواهیم بود.
گفت و گو هدفمند است، از این رو هر گفتنی، گفت و گو نیست. پرسه زدن در وادی گفتار و بیهوده گری کلامی با گفت و گو، که باید دارای دقت و تأمل و قاعده باشد، تفاوت دارد. هدف گفتگو یافتن پاسخ برای یک مسئله نظری و رفع یک مشکل عملی است که همگان با آن مواجه اند یا بر سر آن توافق دارند.
تمسک به حقیقت از جانب اطراف درگیر در منازعات از یکسو و مسئله مبتنی بودن صلح بر حقیقت به عنوان شرایط پایداری آن، دو زمینه هستند که به طور سنتی این مفاهیم را با یکدیگر پیوند می زنند. در تمامی درگیریهای گروهی، قومی، نژادی، ایدئولوژیک، دینی و فرقه ای با ادعای حقیقت از جانب اطراف این منازعات روبرو هستیم.
ما با توجه به حصری که در قانون اساسی برای تعداد اقلیتهای دینی رسمی در نظر گرفته شده است در حوزه گفتگوی با ادیان شرق کمتر تلاش کرده ایم، اما اگر سیاست اصلی نظام و تشیع را در نظر بگیریم این شمارش در قانون اساسی را شاید بتوان از باب نمونه و مثال یا حتی در مفهوم واژه اهل کتاب توسّعی قایل شد و پاره ای دیگر از ادیان را نیز اهل کتاب دانست.
تداوم شکل گیری اشتراکات و پبوند مؤلفه های فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی، همگی اقداماتی هستند که در روند گفتگوی فرهنگی تمدن ایرانی و عربی - اسلامی برای ایجاد و پایداری آن باید چاره اندیشی شود؛ زیرا همانندی های فرهنگی همچنان به عنوان مهمترین عامل تحکیم و علقه میان تمدن ایران و تمدن عربی محسوب می شود.
از دیدگاه وزارت امور خارجه فرانسه، این کشور همواره یک التزام تاریخی و پایدار نسبت به ترویج فرهنگ فرانسوی به عنوان یکی از عوامل مهم در سیاست خارجی خود داشته است. گفتگو و مناظره در حوزه تعاملات فرهنگی با کشورهای اروپایی و با سایر کشورهای جهان، از مؤلفه های اصلی دیپلماسی فرهنگی فرانسه محسوب می شود.
عرصه ارتباطات در نظام بین المللی همواره به الگوی یک نظام اجتماعی نزدیک تر شده است، تشبیه نظام بین المللی به یک دهکده کم و بیش ناظر به چنین شباهتی است. در عین حال جهان امروز عملاً در شبکه ای از کنوانسیون ها، مقررات، سازمانها و نهادهای بین المللی در تمامی حوزه هایی قرار دارد که تحت عنوان مسائل مشترک بشر مورد توجه بوده است.
ادیان یکى بودند، زیرا مبدأ همۀ آنها، خدا، یکی است؛ هدف همۀ آنها، انسان، یکی است؛ و میدان سرنوشت، جهان هستى، یکی است. و چون هدف را فراموش کردیم و از خدمت انسان فاصله گرفتیم، خدا هم ما را وانهاد و از ما دور شد و ما گروه گروه گشتیم و به راههای گوناگون رفتیم و میان ما اختلاف و تفرقه افتاد؛ ... و معبودهاى دیگر، جز خدا برگزیدیم و انسان را تباه کردیم.
در فلسفه میان فرهنگی پذیرش دیگری و احساس نیاز به وی و آمادگی برای گفتگو و در سطحی عمیق تر «میان فرهنگی اندیشیدن» به عنوان اصولی اساسی، تلقی می شوند که تنها بدان شیوه می توان به اندیشه های کامل تر نزدیک شد. اما بیشتر از آن، این روش نه تنها به عنوان تجویزی برای بهتر اندیشی بلکه به عنوان ضرورتی برای زمان معاصر تلقی شده است.