طیبه امیریان - دکترای زبان و ادبیات عربی
فرامرز میرزایی - استاد زبان و ادبیات عربی - تربیت مدرس
1. دیباچه
نظریه «گفتگوی تمدنها» از سوی محمد خاتمی، در برابر ایده «برخورد تمدنها»ی ساموئل هانتینگتون که در آن از جنگ بین دو تمدن اسلام و غرب سخن میگفت، مطرح گردید و پس از فضای سیاسی دلهرهآور حوادث 11 سپتامبر 2001م آمریکا و سیاستهای جنگ افروزانه ایالات متحده که طبل دشمنی با ملتهای مسلمان را در دنیا مینواخت، قدرت و شدت گرفت. این نظریه به نحوی جدیدترین سرمشق و الگوی قابل حصول علمی و فکری بشری در تفسیر و تنظیم کننده روابط بینالملل جوامع بشری و تمدنهای انسانی بر پایه اعتدال اجتماعی و میانهروی صلحآمیز و اخلاق و دوستی ملتها است، که در دوران کنونی ظهور یافته است. این اندیشه مسالمتآمیز برای توسعه و تبیین ماهیت خود از یک قاعده گفتگویی هدفمند که مبتنی بر به رسمیت شناختن همه هویتهای فرهنگی، احترام واقعی دو جانبه به خواستهها و پاسداشت تنوع فرهنگی تمدنها در پرتو حمایت از جایگاه صاحبان آنها و همچنین افزایش پیوندها و تعاملات فرهنگی متقابل، با یک زبان تفاهمی مبتنی بر عدالت در یک فضای مطمئن و معتمد، پیروی میکند، که سرانجام تفاهم دوسویه، ارتقای شناختی دقیق و مفید از ظرفیتهای فرهنگی در تمدّنهای موجود و تقویت فضای صداقت، تساهل، صلح و امنیت جهانی که از برخورد تمدنها جلوگیری میکند، را ضامن میشود؛ زیرا اساس و پایه گفتگوی تمدنها بر این فرض استوار است که باید جامعه جهانی را به سوی پلورالیسم فرهنگی سوق داد و برای دیگر فرهنگها مجال حضور در عرصه جهانی را فراهم نمود (حسینی،1380: 8) تا ارزشهای همزیستی و تفاهم، دیپلماسی موازی و صلح فراگیر انسانی بر پایه عدالت، حقیقت و فضیلت ایجاد شود (التویجری،2009: 8)، که مقدمه این امر برای تمدنها و فرهنگها و نظایر آنها میتواند با بهرهگیری از گفتگو به عنوان ابزار شناخت و نیز استفاده از رهیافت نقادانه و عقلانی درباره باورهای خود، مسیر دستیابی به درک بهتر را بپیمایند (Searle,1995: 88-99). با این حال موضوع گفتگوی تمدنها در چیستی و ماهیت خود در هریک از عرصههای امور بشری شامل دین، مذهب، سیاست، حکومت، اقتصاد و فرهنگ به تفاهم، تعامل با تمام ملتهای دنیا به جای نبرد و خونریزی میپردازد و چشمانداز نوینی را به منظور رسیدن به نظم آینده جهانی، صلح پایدار و کاهش سیاست "تنشزدایی" طرحریزی میکند.
ایده گفتگوی تمدّنها از سرزمین و تمدن سترگ فرهنگپرور و اندیشه مدار ایرانی چهره نموده است. سرزمینی که پس از پذیرش اسلام از همان سدههای آغازین در گسترش آن در بخش شرقی کره زمین و خلق و همچنین بسط تمدن بزرگ اسلامی در سرزمینهای عربی و در جهان نقش کارساز و بارزی داشته است و بنا به گفته محققان کارکرد ایران در آن روزگاران به گونهای بوده که «حتی پیش از فرانسه، توانسته بدون واسطه امپریالیسم آنچه را اقوام دیگر «فضای حیاتی» میخوانند، در شرق و غرب پدیدآورد» (ماسینیون،1392: 33)؛ چرا که پیوسته روشنفکران نخبه ایرانی خودشان را وقف اسلام و زبان عربی کردند و به شکل گرفتن تمدن در جهان اسلام کمک نمودند به گونهای که گفته میشود ایرانیان سلسله جنبان توسعه تمدن اسلامی بودند (yarshater,1999: 91)؛ البته این، خود گواهی بر خصلت انطباقپذیری تفکر ایرانی است، که درونمایههای فرهنگی عرب را که بدان صبغهای شخصی افزوده شده، با خود به فراتر از مرزهای شناخته شده برده است (ماسینیون،1392 :34) و بخش دیگری از این موفقیتها هم به قدرت پذیرش و همگونسازی منحصر بفرد فرهنگ عربی و نیز توان تحمل نسبی آن به پشتوانه اسلام در تمام نمودهای فرهنگی (جمشیدیها، 1387: 219) در برخورد با دستاوردهای تمدنهای مختلف بر میگردد.
البته در سنت فرهنگ و تمدن شناسی نباید این اصل را فراموش کرد که بخشی از شکوفایی و بلوغ تمدنها در ارتباطهای عادلانه و دادوستدهای مسالمتآمیز فرهنگی است که شکل میگیرد و تداوم مییابد؛ زیرا متفکران فرهنگی جهان امروز بر این باورند که عرصه فرهنگ با لایههای مختلف، نیازمند یکدیگرند و نغمه خوش باهم بودن و همراه شدن را نواختهاند و بالاتر از یک تز و نظریه صرف به صورت علمی، به تعامل نیازمند هستند (رضوی-راد،1382: 46)؛ همانطور که این اصل در ارتباط با هویت تمدن ایرانی که متشکل از میراث «فرهنگ ایران باستان»، «فرهنگ اسلامی» و «مدرنیته» با درجههای گوناگون است (مفتخری،1392: 95) دلالت میکند. مجموع این عوامل در طول قرنهای متمادی سبب شده تمدن غنی اسلامی با امکانات مادی و معنوی و جذب سنتهای فرهنگی بسیاری از تمدن ایرانی و عربی - اسلامی در منطقه جنوب غربی آسیا شکل بگیرد و پیوسته تأثیر غیر قابل انکاری بر تمدنهای شرق و غرب بگذارد.
این ویژگی ترکیبگری و قدرت جذب تمدن اسلامی، زمینههای رشد و پویایی آن را در گذشتههای دور پیوسته فراهم کرده است؛ لکن در گذر تاریخ شماری از عوامل درونی و بیرونی موجبات توقف و رکود آن و تفرقه ملتهای مسلمان را فراهم نموده است. تا اینکه در عصر معاصر دلایل خارجی ایستایی تمدن اسلامی را در پدیدههایی همچون تهاجم فرهنگی غرب و تحقیر فرهنگ کشورهای اسلامی، به چالشهای سیاسی انداختن دولتهای اسلامی، حملات نظامی بیوقفه استعارگران غربی و ترویج خشونت به طرق گوناگون در منطقه خاورمیانه، جایگاه اصلی رشد تمدن اسلامی، و همچنین دلایل داخلی را هم در مواردی چون اهمالکاریهای و سستیهایی دستاندرکاران فرهنگی در سرزمینهای اسلامی و دیگر دامن زدن به اختلافات و تنشهای میان کشورهای اسلامی، میتوان خلاصه نمود. که باید صاحبان قدرت در دولتهای اسلامی چارههایی صلحطلبانه و بهدور از فضای خصمانه برای برون رفت از معضلهای کنونی پیشنهاد و اجرا کنند و در پی دگرگون کردن و ارتقاء دادن نظم فرهنگیشان باشند.
اما آنچه انتظار میرود این است که در دوران معاصر احیاگران و اصلاحطلبان و نخبگان جهان اسلام با ارزیابی واقعبینانهای از ماهیت غرب و واقعیتها و شرایط نامناسب کشورهای منطقه خاورمیانه و جهان اسلام، تنشها و جنگهای بیپایان، خواسته یا ناخواسته، باید به این موضوع بیاندیشند که به غیر از برخورد نظامی، راه برون رفت از خشونتطلبیها و جنگافروزیها و فتنههای فکری و فرهنگی غرب و بازگشت به اقتدار تمدنی و اتحاد گذشته برای کشورهای اسلامی چیست؟ و آیا بستر گفتگوی فرهنگی میتواند مسیری برای رسیدن به اعتدال و میانهروی و وحدت در جهان اسلام در دنیای مدرن باشد؟ همانطور که سیدجمال الدین اسدآبادی برجستهترین چهره سیاسی و روشنفکر در دوران معاصر منادی بیداری اسلامی و اتحاد مسلمانان در جهان بود و نظرات بسیار برجستهای در خصوص اتحاد بیداری مسلمانان و مبارزه با استعمار در قالب تفکری نهضت پان اسلامیسم بیان کرد (اقبال،1376: 413). در همین راستا همچنین این انتظار هم شکل میگیرد که دو تمدن عظیم و کهن ایرانی و اسلامی با پشتوانه آیین اسلام و قرآن کریم، نزدیکی در حیطه جغرافیایی و داشتن مرزهای مشترک، جریانهای تاریخی و پیوندهای مختلف و عمیق ادبی و تأثیر و تأثرهای فکری و فرهنگی دائمی میان آنها، وقت آن رسیده است که متفکران عرصه فرهنگ و تمدن و دستاندرکاران فرهنگی به گفتگو بنشینند و با شروع یک همافزایی فرهنگی مؤثر در ایجاد صلح و اعتدال بینالمللی در جهان اسلام زمینههای تجدید حیات تمدن اسلامی را در منطقه خاورمیانه و سپس در جهان فراهم آورند. در این رابطه این مقاله با طرح سوالهایی مانند:
- الزامات و ضرورتهای گفتگوی فرهنگی تمدن ایرانی با تمدن اسلامی در چه مواردی میباشد؟
- فرصتهای گفتگوی فرهنگی با چه شگردهایی، تعاطی بین تمدن ایرانی و تمدناسلامی ظهور زیبایی خواهد داشت ؟
- در پرتو گفتگوی فرهنگی چه افق امیدوار کنندهای برای دو تمدن ایرانی و اسلامی و جهان پدید خواهد آمد؟
این بررسی با روش تحقیق توصیفی - تحلیلی با بیان ضرورتها و فرصتها، در صدد رسیدن به یک پاسخ و ارائه راه حلها و ترفندهایی زیر سایه دیپلماسی فرهنگی به منظور توسعه اندیشه گفتگوی فرهنگی بین دو تمدن ایرانی و عربی- اسلامی است. باید اعتراف کرد که این پرسشها در یک نقطه مشترکاند و آن اینکه سخن از قابلیتهای آشکار و پنهان در ایجاد اعتدالگرایی و صلح منطقهای و جهانی در افق احیا و گسترش اندیشهها و تواناییهای فرهنگی تمدنهای ایرانی و عربی - اسلامی را دارند؛ زیرا به نظر میرسد گفتمان و تفاهم فرهنگی بهترین فرصت برای همافزایی آراء و مناسبترین مقیاس برای سنجش میزان توجه و علاقهمندی ملتها به دادو ستد و همراهی فرهنگی در میان تمدنها در عرصه روابط بینالملل است که به سیاست خارجی هم مربوط میشود اگر چه بنا به اعتقاد محققان «مباحث فرهنگی در قلمرو سیاست سفلی قرار میگیرند که از حوزه سیاست والا متفاوت و متمایزاست» (هاشمی،1378: 217).
بدین ترتیب فرضیاتی که این مقاله در جهت اثبات و رد آن برمیآید از این قرار است که همگرایی و تقویت اشتراکات فرهنگی میان ایران و بیست و سه کشور عربی در قالب ایجاد یک طرح تداومی گفتگوی فرهنگی نقش ثمربخش و کارسازی در ایجاد و ثبات صلح، امنیت، دوستی و ارتباطات غیر متعصبانه، نخست در خاورمیانه و بعد جهان خواهد داشت.
در حوزه پژوهشهای انجام شده پیشین در رابطه با تأثیر گفتگوی فرهنگی تمدنها بر گسترش اعتدال و صلح سازی میتوان گفت جمع کثیری از محققان به بررسی اهمیت موضوعات گفتگوهای تمدنی و دیپلماسی فرهنگی و یا گفتمان «صلح سازی» به پژوهش و نظرپردازی پرداختهاند. از جمله این پژوهشهای داخلی مقاله «درباره سیاست گفتگوی فرهنگی» نوشته احمدمسجدجامعی (1381: 156) است، که به کارگیری روش گفتگو طبق پتانسیلهای فرهنگی میان ملتها را به عنوان راه مناسبی برای پیشبرد اهداف صلحآمیز پیشنهاد میکند. دیگر مقاله علی باقر طاهرینیا با عنوان «نقش شاعران ایرانی عربی سرا در گفتگوی میان تمدنهای ایران و عرب» (1382: 27) است، نویسنده براین باور است که زبان شعرشعرای ایرانی نقش مهمی در تبادل و گفتگوی ادبی، فرهنگی و تاریخی با عربها داشته است. مقاله دیگر «دوجهانی شدنها و ارتباطات بین تمدنی: تحلیل روشمند ارتباط فرهنگی در جهان» نوشته سعیدرضا عاملی (1389: 1) است که نگارنده با اشاره به موضوع جهانی شدن معتقد است گفتگوی بین فرهنگی و بین تمدنی در عصر مدرن تعریف متفاوتی مییابد. دیگر مقاله «بایدها و ضرورتهای دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در فلسطین» نوشته حسین کبریائیزاده (1391: 63) است که در آن فرآیند دیپلماسی فرهنگی را به عنوان عامل نزدیکی قلوب ملت ایران و فلسطین معرفی میکند. همچنین مقاله «فرهنگ و رویه سازگاری جویی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (مقایسه متنپژوهانه دورههای جنگ و اصلاحات)» از احمد فاطمینژاد (1394: 113) است که با بررسی نقش فرهنگ در رویه سازگارجویی در سیاست خارجی معتقد است، در دوره جنگ از انسانگرایی فرهنگی مبتنی بر سیاست «لجوجانه» و در دوره اصلاحات از انسانشناسی فرهنگی با سیاست «محافظهکارانه» پیروی شده است. همچنین در میان پژوهشهای خارجی میتوان به مقاله «پرورش صلح از طریق ابتکار عملهای فرهنگی» نوشته کی کی فوکوشیما (2011: 5) اشاره نمود که نویسنده به نقش برجسته سیاست گفتگوی فرهنگ در پایان دادن جنگها و ایجاد صلح و ادامه روند صلح سازی در جوامع دنیا اشاره میکند. لیکن بررسی، به منظور نشان دادن تاکتیکهای گفتگوی فرهنگی تمدن ایرانی با تمدن عربی - اسلامی و شرایط آن در وجه ایجاد صلح و سازش و تشنج زدایی با کمک گفتگوی فرهنگی دو تمدن ایرانی و عربی موجب نوآوری این پژوهش شده است و آن را از مطالعات پیشین آن متمایز ساخته است. در ادامه طرح گفتگوی فرهنگی تمدن ایرانی با تمدن عربی در جهت اعتدال نخست، به تبیین ضرورت و اهمیت و سپس به شرح فرصتهای فرهنگی مؤثر و بعد از آن ارائه تاکتیکهای تعامل فرهنگی در تفاهم فرهنگی صلح ساز پرداخته میشود.
3. ضرورت و اهمیت همافزایی فرهنگی بین ایران و کشورهای عربی
تقریبا از سالهای آخر قرن بیستم تا به امروز با توجه به شرایط خاص و ناآرامیهایی که منطقه خاورمیانه، «نقطه تلاقی منابع قدرتها» (علیپور ودیگران، 1389: 81) و مرکز حضور عمده فرهنگها و تمدنها، با آن در پیکار است، ارتباط و گفتگوی فرهنگی آن هم از سوی ایران با کشورهای منطقه ضرورتی غیرقابل کتمان و پیشرو به نظر میآید که باید با برنامههای مناسب برای گستراندن فرهنگ و درک تمدن اسلامی و همچنین آگاهی از اهداف مختلف دشمنان از جمله طرح «فرهنگ سازی» غرب پیشی بگیرد. هرچند جمهوری اسلامی ایران در برنامه سند چشم انداز 20ساله، در رویکردی باعنوان «تعامل سازنده و مؤثر در روابط بینالملل» به منطقه خاورمیانه، به عنوان حوزه ارتباطی مهم مورد تأکید قرار داده است؛ لکن در اینجا علاوه بر سیاست فوق، به دلایل و ضرورتهای توجه به گفتمان فرهنگی بین ایران و کشورهای عربی به طور اجمالی به مواردی از قبیل زیر اشاره میکنیم:
3 .1. تهدیدات بیرونی و نبود امنیت فرهنگی
چالشهای کنونی ملتهای خاورمیانه از حوادث سیاسی و تهدیدات نظامی گرفته تا اختلافات دینی که سالیان متمادی است مردمان این منطقه را درگیر خود کرده است، همگی از مجموعه طرحهای سلطهگری از پیش طراحی شده بیگانگان است که بصورت گام به گام و با مقدمه چینی به این بخش از کره زمین وارد کردهاند که همگی تهدیداتی جدی برای امنیت فرهنگی سرزمینهای این منطقه محسوب میشوند؛ زیرا این چالشها فرآیندهای تأثیرگذارتری در حوزه فرهنگ (زبان، فرهنگ، آداب و رسوم دینی و اجتماعی و الگوهای زندگی) بیشتر از هر زمینه دیگر خواهند داشت و با تحولات فرهنگی حجم قابل توجهی از دگرگونیها در حوزههای دیگر پدیدار خواهند شد و نیز «هویت فرهنگی ملی در هر کشور بخش مهمی از بنیادها و ساختارهای حکومت را تشکیل میدهد» (بوزان،1378: 147).
از مهمترین طرحهای تهدیدی غرب در خاورمیانه میتوان به مواردی از این قبیل اشاره نمود: حضور و رشد جریانهای فکری افراطی و تروریستی چون گروه القاعده، داعش، جبهه النصره، جیش الفتح و دیگر جریانهای تکفیری وابسته به آنها، شکاف و تفرقه افزاییهای قومی و مذهبی مربوط به کردها و شیعیان و سنیهای عربستان، سوریه، لبنان و عراق، تحریک تعارضهای ایدئولوژیکی چون به وجود آمدن پان عربیسم ، پان ترکیسم و پان ایرانیسم در مقابل پان اسلامیسم، گسترش فرهنگ واگرایی نسبت به دین، حضور و توسعه فرهنگهای غلط غربی در قالب "جنگ نرم" و "قدرت نرم" ، ستیز با اسلام سیاسی- فرهنگی با طرح نقشه مبارزه با تروریسم و رادیکالیسم به صورت حضور نظامی مسلحانه در منطقه و همچنین گسترش سکولاریسم و... . همگی از جمله چالشهای مشترک کشورهای منطقه به شمار میآیند که امنیت فرهنگی این سرزمینها را تهدید میکند و همچنین عواملی هستند که ناپایداری و رکود روابط فرهنگی را هم در داخل تمدنها و هم در عرصه بینالمللی در همگرایی با دیگر تمدنها و فرهنگها دچار مشکل میکند. طبعاً این خطرهای پیش روی نگرانیهایی جدی برای منافع فرهنگی، جدای از منافع سیاسی و اقتصادی، برای ایران و دولتهای عربی منطقه و کشورهای همجوار به بار خواهد آورد.
در این راستا پیبردن به عمق فاجعه و تهدیداتی که تمدن معنوی اسلامی و جهان را مورد هدف قرار داده است، نظیر آنچه که هم اکنون در سوریه و عراق در حال جریان است، و درک خطراتی که از دل این جنبشهای رادیکالی بظاهر دیندار و اصیل فکری نشأت گرفته و دیر یا زود متوجه همه ملتهای مسلمان و تمدنهای آنها میشود، ایجاب میکند کشورهایی که در تیر رس این جریانها و خطرها هستند، که متأسفانه دولتهای حوزه خلیج فارس بیش از همه در معرض تهدید میباشند، همگراییها و گفتگوها و همکاریهایی بیشتر از گذشته برای مقابله با این تهاجمات گاه خشونتطلبانه و گاه پنهانی مخرب داشته باشند.
با این شرح که اغلب این تهدیدات ماهیت فکری - فرهنگی دارند و طبق نقشههایی از پیش طراحی شده به صورت فزایندهای به کشورها و افکار ملتهای منطقه تزرق میشوند، ضرورت مییابد که ایران و دولتهای عربی موجود در منطقه برای مقابله با این هجوم فرهنگی تدابیری به صورت اتحاد فرهنگی و تمرکز بر ابزار دیپلماسی فرهنگی و یک نقشه مشترک به شکل هوشمندانه و خردمندانه به مقابله بپردازند؛ هرچند تا کنون الگویی جهت همکاریهای توسعه جمعی ارائه نشده است (رهبر و آخوند،1387: 143). این تدبیر در حالی است که با استفاده بهینه از سرمایهها و قابلیتهای غنی فرهنگی - فکری کشورهای منطقه خواه ملموس و غیرملموس از جمله انواع حوزههای ادبی و هنری، معماری، رسانهها و انواع سنتهای بومی که به همافزایی فرهنگها به جای تقابل و نیز کنار گذاشتن خشونت و تعصبات منجر میشود، بر اینگونه تهدیدات غلبه کنند. بنابراین برای ایستادگی در برابر این تهدیدات باید به سطح مؤثری از اتحادهای راهبردی و همکاریهای فرهنگی در ظرفیتهای مشترک به جای تکروی دست یافت؛ تا نتیجهای درخور و تأثیرگذار در برنامهریزیهای کوتاه مدت و سپس بلند مدت برای امنیت و صلح کشورهای منطقه حاصل شود.
2. 3. تبیین اشتراکات فرهنگی
بنا به گفته تاریخنگاران، تمدن اسلامی تشکیل یافته از دو بخش است. بخش نخست تمدن اصیل اسلامی است که با نام تمدن خلق و نوآوری نامیده میشود که آیین اسلام، یگانه منبع آن است و برای اولین بار جهان آن را تجربه کرد و بخش دوم تمدنی است که مسلمانان در امور تجربی آن را امتداد و توسعه دادند که با نام تمدن رستاخیز و احیاء نامگذاری شده است. این تمدن با این مفهوم جامع میراث مشترک ملتهای مسلمانی است که زیر پرچم اسلام رشد یافتند و در ساخت آن مشارکت داشتند (التویجری،2015: 12). حال این دو بخش تمدن اسلامی شامل مواردی از این دست است: تولد و توسعه بخشی از تمدنها، اماکن مقدس مانند حضور بیتالمقدس قبلهگاه نخست و کعبه قبلهگاه دوم مسلمانان، رشد بیشتر معارف علمی، هنری و ادبی جهان و همچنین منابع عظیم انسانی و شکلگیری کانون عمده ارتباطات تجاری بین عالم شرق و غرب در منطقه خاورمیانه همچون راه باستانی جاده ابریشم، سبب شده است که این منطقه به عنوان «بخش مرکزی ناحیه فرهنگی جهان اسلام عمل کند» (رهبر و آخوند،1387: 145)؛ اما متأسفانه تاکنون به ظرفیتهای فرهنگی این منطقه در روابط بین المللی اهمیت درخوری داده نشده است.
تداوم شکلگیری اشتراکات و پبوند مؤلفههای فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی، در سطح قابل قبولی با ایجاد تحرکات جدی و برنامهدار، همگی اقداماتی هستند که در روند گفتگوی فرهنگی تمدن ایرانی و عربی - اسلامی برای ایجاد و پایداری آن باید چارهاندیشی شود؛ زیرا همانندیهای فرهنگی همچنان به عنوان مهمترین عامل تحکیم و علقه میان تمدن ایران و تمدن عربی محسوب میشود. علت این امر به همانندیهای وجوه تمدنی، حوادث تاریخی یکسان و زبان مشترک عربی در برههای از تاریخ و دین مشترک اسلام بر میگردد. بر این اساس مطالعه و آشنایی با اشتراکات فرهنگی که بخش عظیمی از حوزههای علمی، زبانی، فلسفی، دینی، هنری با چهرههایی ماندگار همانند: ابوحیان توحیدی ، ابن سینا ، ابونصرفارابی و آثار مکتوب بیبدیل را در برمیگیرد که از آبشخور تفکری هر دو تمدن ایرانی و عربی نشأت گرفتهاند و و در باورها و افکار مردمان هر دو تمدن جا گرفتهاند که نمیشود آنها را زدود و پرده فراموشی بر آنها کشاند؛ بلکه برعکس باید با لحاظ کردن این اشتراکات فرهنگی طرح دوستی و صلح افکند و ملتها را به سوی روابط مسالمتآمیز هدایت نمود، هچنانکه در رمانهای یگانه چهره برنده نوبل ادب عربی، نجیب محفوظ مصری آثار و نشانههایی از ادب صوفیانه شاعران بزرگ ایرانی چون حافظ، عطار و مولوی دیده میشود؛ البته با همه قرابتها و اشتراکات فرهنگی، آن اندازه شناختهای فرهنگی درخور میان تمدن ایرانی و عربی - اسلامی وجود ندارد که ادراک آنها با توجه به بحرانهای منطقه جالب و قابل توجه مینماید. به عنوان مثال در عرصه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آیینها و رسوم و اشتراکات زبانی میتوان گفت جمع کثیری از ایرانیان در جنوب و جنوب غرب ایران با فرهنگ و آداب و رسوم عربی خاص منطقه و به گویشی ویژه در زبان عربی سخن میگویند و همچنین جمعیتی از اعراب کشورهای کویت، بحرین، امارات متحده عربی و عراق با فرهنگ و آداب رسوم ایرانی زندگی میکنند و بعضا به زبان پارسی سخن میگویند (نبهانیزاده،1393: 2). در این میان ضرورت ایجاد یک گفتگو و ارتقای سطح مناسبات فرهنگی میان ایران، عربستان و مصر به عنوان کشورهای قدرتمند در هریک از عرصههای سیاسی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی منطقه خاورمیانه و تأثیرگذار در جهان اسلام لازم مینماید. همچنین با توجه به گستردگی همانندیهای فرهنگی و تغذیه از پیشینه قوی، این اندیشه قوت میگیرد که دقت و برنامهریزی ویژهای به تعامل و همگرایی فرهنگی و همکاریهای منطقهای صورت گیرد تا داد و ستدهای فرهنگی به درجه مطلوب و امیدوارکنندهای جهت توسعه اعتدال و صلح جهانی واقعی برسد.
3. 3. نوسازی و ترویج خودباوری فرهنگی
خودباختگی یا خودبیگانگی فرهنگی ملتها که بیشتر نشأت گرفته از احساس خودکمبینی در برابر پیشرفتها و موفقیتهای سریع ملتهای دیگر شکل میگیرد، یک هشدار برای رکود و محو فرهنگ خودی میباشد که برای مقابله با آن باید به روحیه تقویت خود باوری و احیای فرهنگ و ارزشهای تمدن بومی خویش پرداخت تا به راحتی بتوانند با محیط فرهنگی غیر خود تطابق یابند و کاستیهای خود را برطرف سازند. البته لازم به ذکر است که بخشی از دلایل خودباختگی فرهنگی به تعاملات نامتوازن فکری - فرهنگی بین تمدنها و ملتها مربوط میشود «تعاملاتی که به صورت برتر و یا فروتر طرحریزی شده باشد قطعا مبنای نامناسبی برای گسترش میان فرهنگها خواهند بود و چنین الگویی وجود سلطه فرهنگی یا برتری بر فرهنگهای دیگر را فرض قرار میدهد» (ابراهیمیفر،1385: 265) و بخش دیگر را به تبلیغات دروغین ملتها علیه یکدیگر که سبب خمود فرهنگی میشود، باید ارجاع داد.
نظر به سلطهگری تمدن غرب و تبلیغات سوء گسترده آمریکا و اسرائیل طی دهههای اخیر علیه ایران و دیگر کشورهای عربی منطقه، به شکل اسلام هراسی و ایران هراسی، اطمینان کافی نسبت به این کشورها و ملتهایشان در عرصه بینالمللی از دست رفته است؛ بنابراین تشکیل یک حلقه تعاملی فعال فرهنگی با کارکرد احیای ارزشهای اصیل تحت عنوان بیداری اسلامی و برپاداشتن و نوزایی تمدن عظیم اسلامی میتواند نقش بسزایی در پیشبرد شناساندن چهره واقعی خود به خویشتن و نیز به جهان داشته باشد و بتواند خودباوری فرهنگی و هویتی را احیا بنماید. از سوی عاملان فرهنگی تمدن ایرانی و عربی - اسلامی لازم الإجرا است که تعاملات فرهنگی بین تمدنها و همگرایی و دوستی میان ملتها را افزایش دهند؛ و به قول اقبال لاهوری «وظیفهای که مسلمانان امروزه بر دوش دارند، بسیار سنگین است. مسلمانان امروز باید بی آنکه رشته ارتباط خود را با گذشته قطع نمایند، از نو در کل دستگاه مسلمانی بیندیشند» (لاهوری،بیتا:112)؛ زیرا در صورت درنگ و بیتوجهی به این وظیفه چه بسا در بلند مدت تمدنها را دچار بحران هویت فرهنگی مینماید. بنابراین، اندیشمندان، نخبگان، هنرمندان و سیاستمداران و کسانی که فرهنگ را در جهان اسلام ودر میان ملت ایران و کشورهای عربی هدایت میکنند، باید ضرورت خودباوری فرهنگی را احساس کرده و در جستجوی تحقق یافتن این آرمان باشند.
بر این اساس تشکیل یک حلقه گفتگویی میان ایران و دولتهای عربی با اهتمام بر ترویج فرهنگ اصیل، بومی و پتانسیلهای تاریخی و نوین تمدن ایرانی و عربی - اسلامی، پرورش اندیشههای استقلالی تلاش مضاعف در جهت شناخت آسیبها و نقاط ضعف خویش و تلاش برای برطرف کردن آنها، ارتقای وجه خودباروی فرهنگی، حرکت در خط سیر صلح و اعتدال در دنیا و نیز در مسیر همگراییهای فرهنگی کشورهای منطقه مانند ایران، عربستان، مصر، امارات متحده عربی، اردن، الجزایر، تونس و... نسبت به هم نقشی ایفا کند، ضرورتی غیرقابل چشمپوشی تشخیص داده میشود.
4. 3. توسعه تکنولوژی، فناوری رسانهها و افزایش ارتباطات فرهنگی
در دهههای واپسین قرن بیستم و سالهای آغازین قرن بیست و یکم رشد سریع وسایل رسانهای نوین اینترنتی و ماهوارهای و افزایش ارتباطات فراملی میان مردم جهان، مناسبات فرهنگی، شیوه انتقال دادهها و نوع مبادلات هنجاریهای فرهنگی را تحتالشعاع خود قرار داده و آنها را متحول کرده و نیز شرایط وابسته دن فرهنگ به تکنولوژی ارتباطی را هم به وجود آورده است. در این فضای متغیر ارتباطی تکنولوژی محور، در عین انتقال سریع ارزشهای فرهنگی از یک سرزمین به سرزمینی دیگر، از فرصت تعریف، شناخت و توجه به عقاید و فرهنگ ملتها کاسته شده است، که این امر اختلافات فرهنگی، تضادها، چالشهای فرهنگی و دگرگونیهای هویتی فراوانی را سبب شده است، و «این امر تنوعات فرهنگی که پاسخ به آن نیز نیازمند شناخت فرهنگهاست» (فرهنگی،1395: 1) را به دنبال دارد. البته در کنار این موضوع، نباید فراموش کرد که امکانات و شرایط مساوی برای ترویج ارزشها و ظرفیتهای فرهنگی تمدنهای مختلف (قوی/ ضعیف یا کوچک/ بزرگ) وجود ندارد و نیز فضایی متشکل از هنجارهای خوب و بد فرهنگی بدون وجود یک مدیریت فکری و ناظر اخلاقی پدید خواهد آمد. بدیهی است دولتها برای سازماندهی ارتباطهای نوین و رسیدن به فضایی شناختی فرهنگی پویا و بدور از سلطه فرهنگی ابرقدرتها باید با استفاده بهینه و مطلوب آن را در خدمت پرورش فرهنگ اصیل خود درآورند.
در این میان گسترش همکاریهای بینالمللی کشور ایران با دولتهای عربی با توجه به ویژگیهای سریع و غیرقابل کنترل تکنولوژی، باید به ترویج و تعمیق بیش از پیش ارزشهای فرهنگی - اسلامی، و فراهم نمودن شرایطی به منظور گسترش روشهای کیفی و کمی و نیز دسترسی راحت و آسان به هنجارهای معنوی اسلامی و بنیههای تمدنی جهان اسلام با همکاری فرهنگی توجه کنند. همچنین تحکیم روابط فرهنگی ملتهای مسلمان راه موثری برای غلبه بر هجمه فراوان و عمیق فرهنگهای غلط بیگانگان است.
4. فرصتها و امکانات مذاکره فرهنگی تمدن ایرانی و عربی اسلامی
تحولات و دگرگونیهای ارتباطی فرهنگی در جهان معاصر، خواسته یا ناخواسته دروازه فرصتهای گفتگوی تمدنی را به روی یکدیگر میگشاید. در چنین موقعیتی دائر مدار حفظ، پرورش و افزایش این فرصتها، یک مذاکره گفتگوی فرهنگی گسترده و قدرتمند به منظور ایجاد دیپلماسی عالمانه فرهنگی است. به اعتبار فرصتها و ظرفیتهای مختلف فرهنگی میتوان از ظهور سطحی از یکپارچگی، وحدت، همگرایی و صلح در عرصه جهانی سخن گفت. فرصتهایی که از میان فرهنگ و تمدن ملتهای ایرانی و عربی برمیخیزد و با داشتن پشتوانههای عظیم تاریخی، فکری و معرفتی، امکان قدرت و تسلط سلطهگران جهانی را کاهش میدهد. بنابراین به نظر میرسد، با بازبینی و دقت در ارزشهای معنوی، ترویج و قدرتمند ساختن امکانات و فرصتهای فرهنگی در سطوح درون تمدنی و افزایش همکاریهای سودمندانه دوطرفه و حذف محدودیتهای ارتباطی فرهنگی، جهان ایران و عرب را به سوی موقعیت مساعدتری در توجه نمودن به گفتگو با حاکمیت اندیشه و فهم به جای خشونت و سلطه رهنمون داد.
شمار زیادی از فرصتها و پتانسیلها در دو تمدن ایرانی و عربی - اسلامی وجود دارد که لازمه عملی کردن آنها نزدیکی و تماس در سطح داشتن مذاکره تمدنی است. از جمله جهتهای برجسته همکاری فرهنگی میان دو تمدن ایرانی و عربی - اسلامی عبارتند از:
1. توجه به آموزش و ترویج زبان فارسی و عربی در سطح آموزش عالی و موسسههای آموزش زبان، به عنوان نخستین عنصر بنای قدرتمند پیوندهای دوستی و تفاهم فرهنگی.
2. راهاندازی کمیتههای گفتگوی ادیان و مذاهب اسلامی به جهت تفاهم مذهبی و تقویت معرفت اعتدالگرایانه به منظور دست یافتن به یک سازش و صلح فراگیر و درک یکدیگر برای زندگی مسالمت آمیز.
3. اعطای فرصتهای سریع جهت روادید متقابل به نمایندگان برجسته و تأثیرگذار فرهنگی ایرانی و عربی. شامل شخصیتها و چهرههای برجسته علمی، فرهنگی، فکری، هنری و... .
4. ایجاد انجمنهای دوستی ملتهای ایرانی و عربی مشترک به صورت مجازی و یا دفاتر نمایندگی فرهنگی در هر دو اقلیم ایرانی و عربی.
5. توجه به ظرفیتهای آموزشی و پژوهشی از جمله: افزایش تبادلات علمی و همکاریهای دانشگاهی و معرفی موسسههای علمی ایرانی و عربی به یکدیگر و فراهم کردن فرصت تحصیلی برای علاقمندان و تبادلات دانشجویی.
6. افزایش سطح تولیدات فرهنگی در زمینههای ادبیات، هنر، موسیقی به مثابه گنجینههای عظیم فرهنگی و میراث غنی فرهنگ اسلامی.
7. غنی سازی عرصه ترجمه کتابهای علمی، ادبی، فرهنگی، معارف، فلسفی و... در برنامههای فرهنگی هر دو تمدن به منزله دروازه شناخت روحیات ملتهای ایرانی و عربی از یکدیگر و راهی مفید برای اشاعه هر دو فرهنگ.
8. فراهم کردن فرصتهایی برای جذب سرمایهگذاری در عرصههای فرهنگی مانند چاپ و نشر کتاب، مجله و...
9. توجه بیشتر رسانههای جمعی هر دو تمدن به نشر فرهنگ مشترک ناب اسلامی از طریق تولید و مبادله برنامههای فرهنگی هویت ساز.
10. برگزاری همایشها، کنفرانسهای علمی و فرهنگی مشترک به منظور بالابردن سطح تفاهم و سازش در جهان.
11. برگزاری روزهای فرهنگی در سرزمین ایران و کشورهای عربی به عنوان مثال: برگزاری جشنواره ایام نوروز در سرزمینهای عربی و برگزاری ایام فرهنگی مذهبی حج در ایران و سایر کشورهای دنیا.
12. جذب سرمایهگذاریهای توریستی و بهبود امکانات و خدمات گردشگری بین ملتهای ایرانی و عربی، درگاهی برای شناخت نزدیکتر و بیشتر از پیشینه یکدیگر.
13. ایجاد زمینههای تفاهم فرهنگی در عرصه سینما و تلویزیون از طریق مبادله محصولات رادیویی و تلویزیونی و تولید برنامههای مشترک همچون فیلم سینمایی، تئاتر، و... .
14. مهیا نمودن زمینههای مناسب و کافی برای ترویج محصولات فرهنگی مشترک در زمینه سینما و تلویزیون در ایران و سرزمینهای عربی.
15. پرورش زمینههای توجه به هنرهای دستی، معماری اصیل ایرانی و عربی - اسلامی و نشر آن در جهان به عنوان یکی از جنبههای زیبایی شناسی فکری و معنوی ملتهای ایرانی و عربی، بسان یک ابزار فراگیر توسعه صلح وایجاد علاقه بین دو تمدن.
16. برپایی و بازدید از نمایشگاههای بومی بینالمللی منطقهای در ایران و کشورهای عربی، فرصتی عالی برای شناخت هویتهای فرهنگی یکدیگر.
17. افزایش مناسبات ورزشی، با برگزار کردن مسابقات فرامرزی، به منظور قدرت بخشیدن به اتحاد بین تمدن ایرانی و عربی - اسلامی.
18. برگزاری مراسم برای شناساندن چهرههای موثر تاریخ تمدنی از دانشمندان، هنرمندان، فیلسوفان، عالمان و... به یکدیگر.
19. تأسیس بنیادهای فرهنگی ایرانی و عربی و تشوق علاقمندان برای حضور در این بنیادها و انجام فعالیتهای فرهنگی مانند چاپ و انتشار روزنامه مجله به زبانهای فارسی و عربی.
20. استفاده بهینه و گسترده از تکنولوژی فناوری ارتباطات و رسانههای اینترنتی و ماهوارهای، به منظور ایجاد یک محیط تعامل فرهنگی صحیح.
5. شیوههای همافزایی و گفتگوی فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی
با شناخت ظرفیتهای بالقوه و مهمترین ابزارها و فرصتهای مؤثر فرهنگی در دو تمدن ایرانی و عربی - اسلامی، میطلبد تاکتیکهایی سنجیده پیگیری شود تا نقشه سلطهگران غربی و همسو با آنان گروههای تکفیری و جریانهای افراطیگری با برنامههای هدفمند که بخشی از آنها به منظور تخریب نظام فرهنگی در منطقه خاورمیانه است، مقابله شود. بنابراین میبایستی با همکاری دولت ایران و حاکمان کشورهای عربی چارههایی برای مقابله با نفوذ بیشتر این گروهها در منطقه و همچنین استحکام روابط دوسویه و همکاریجویانه و افزایش صلح و آرامش و دوستی در نظام جهانی اندیشیده شود و راهکارهایی فرهنگی با اثربخشی بالا و سریع آماده گردند.
از تأثیرات این راهبردها بر جایگاه ایران و کشورهای عربی میتوان به تغییر ذهنیت غلطی که درباره ایران و دول عربی در دنیا ایجاد شده است، اشاره کرد؛ زیرا آنچه که از جانب دشمنان درباره ایران، دین اسلام و بیشتر کشورهای عربی شکل گرفته تصویری مبتنی بر خشونتطلبی و بیاعتمادی است و این سیاستها میتواند در از بین بردن این ذهنیت و خلق چهره واقعی معتدل و صلحطلب از آنها تلاش کند. در شرایط کنونی برای ایران اسلامی در عرصه بینالمللی پس از حل مسئله پرونده هستهای ایران فضای معتدلی فراهم شده که در آن میشود به عنوان یکی از کشورهای مطرح تمدن اسلامی درباره گفتگوی فرهنگی تمدنی و کاربردی کردن هنجارهای عالی اسلامی سخن گفته و قدرت خارجی خود را در چارچوب شگردهایی اصولمند و در شرایطی بدون تشنج ارائه دهد. این تاکتیکها و برنامهها میتوانند در موارد زیر ترتیب داده شوند:
1. 5. ایجاد یک گفتمان فرهنگی توسعهای فراملی
در این گفتمان، در حوزه فرهنگی، مبارزه با فرهنگ امپریالیسم دنبال میشود، در حوزه فرهنگی تأکید بر پرورش فرهنگ بومی و سپس تبلیغ برون مرزی دنبال میشود. واژگان کلیدی در توسعه گفتمان فرهنگی عبارت است از: «گفتگوی فرهنگی»، «فرهنگ اسلامی»، «همافزایی فرهنگی»، «تطور فرهنگی» و امثال آن. در این تاکتیک، برنامهها در زمینه فرهنگ در دو تمدن ایرانی و عربی - اسلامی، تلاشی برای حفظ و تداوم ارزشهای صلحجویانه و اعتدالگرای تمدن ایرانی - عربی اسلامی و نیز صدور این آرمانها و ارزشهای به اقصی نقاط جهان است. در این راستا، سیاستگذاریهای گفتمان فرهنگی در دو بخش داخلی و خارجی از سوی هر دو تمدن ایرانی و عربی اسلامی دنبال میشوند. در سطح ملی با تمرکزگرایی بر فرهنگ داخلی و تقویت خودباوری فرهنگی و پذیرش ارزشهای فرهنگ بومی و در مرحله بعد، امکان شناساندن آنها را به نظام جهانی به مثابه یک مرکز فرهنگی مقتدر مهیا شود؛ زیرا «به لحاظ روانشناختی این امر شوق فراوانی را در ساکنان جوامع غربی ایجاد میکند که خود را به این مرکز حقیقی که تجسم همه آمال و جهان خیالی آرمانی که برایشان توصیف شده است، برسانند» (صدیق،1389 :25). برهمین اساس ضروری است که سیاستگذاری توسعه گفتمان فرهنگی به صورت پلکانی ابتدا از درون و سپس در بیرون از مرزها رسوخ یابد.
2. 5. تعامل مؤثر با دولتهای عربی و دعوت به همزیستی مسالمتآمیز
جمهوری اسلامی ایران از روزگاران کهن تا به امروز علاوه بر داشتن یک موقعیت استراتژیکی، پیوسته از توانمندیهای فرهنگی برتر در مقایسه با دیگر کشورهای دنیا برخوردار بوده که توانسته در نظام بینالمللی از قدرت تأثیرگذاری بالایی هم بهرهمند شود. پس از انقلاب اسلامی1357خورشیدی، «تأثیرگذاری فرهنگی ایران شکل ایدئولوژیک به خود گرفته است، به طوری که در مقطعی توانسته است الگویی مناسب برای بسیاری از حرکتهای اسلامی از غرب آفریقا تا خاورمیانه و آسیای مرکزی باشد» (ایزدی و خلفی،1390: 48).
برقراری یک گفتگوی فرهنگی مستمر میان ایران و کشورهای عربی در راستای نظریه گفتگوی تمدنها، به موازات برگزاری نشستهای فرهنگی ملی و بین المللی، فرصتی را به تمدن ایران و تمدن سرزمینهای عربی خواهد داد تا خود را در عرصه جهانی به دیگر ملتها و تمدنها بشناسانند و حتی موقعیت عملکرد تمدنی و فرهنگی خود را در دنیا به نقطه صعود برسانند. تعاملات کاربردی تمدنهای ایرانی و عربی - اسلامی به این معنی است که دولتمردان در ارتباط با اصحاب اندیشه، پرورش دهندگان فرهنگ و قدرتهای فرهنگی یکدیگر به همکاری و دادو ستدهای چندجانبه و مشارکت در حوزههای مختلف اندیشهای بپردازند. بنابراین راهکار فرهنگی سازنده جمهوری اسلامی ایران باید به شیوهای سامان یابد که در کنار ارتباط مؤثر با دولتهای عربی، همچنین در تعامل با نظام بینالملل هم بتواند در رفع چالش ها و فراهم نمودن امکانات و فرصتهای اصیل و غنی فرهنگ خودی برای فرآیند توسعه فرهنگی تلاش کند.
3. 5. تعقیب تاکتیک مشارکتهای فعال منطقهای در قالب برنامههای فرهنگی مشترک
از آنجایی که فرآیندهای بینالمللی متناسب با معضلات و نیازهای بینالمللی پدید میآیند و تعمیق مییابند؛ بنابراین نادیده انگاشتن و بیتوجهی به روند این فرآیندها منجر به فراموش کردن و کم اهمیت جلوه دادن منافع ملی در عرصه بینالملل میشود. در چنین موقعیتی، مناسبترین کارکرد، همکاری پیوسته در معین کردن مسیر این فرآیندها است. از فرآیندهایی اساسی که به موقعیت منطقه خاورمیانه مربوط میشود، تشکیل سازمانهای مشترک فرهنگی متشکل از نمایندگان کشورهای این حوزه که عمدتا از دولتهای عربی و فارسی زبان هستند، میباشد. یکی از معضلهای اساسی و دیرینه منطقه خاورمیانه که ایران و کشورهای عربی با آن دست و پنجه نرم میکنند، شکلگیری جنگهای دائمی و ظهور گروههای تروریسیتی و رادیکالیسم فکری مانند گروه القاعده در افغانستان و داعش در سوریه و عراق است. از این روی، بدون همکاری دولتهای اسلامی منطقه، حل این معضل امکانپذیر نخواهد بود. بر این اساس باید گفت که تشکیل سازمانهای فکری - فرهنگی به مثابه یکی از راههای برون رفت از این معضل با تعمیق مشارکت و همکاری ایران با کشورهای عربی در قالب برنامههای فرهنگی مشخص راهی اساسی برای رفع این معضل و سوق دادن بیشتر جهان به سوی صلح، امنیت و اعتدال به شمار میرود.
4. 5. بهرهگیری از دیپلماسی فرهنگی مؤثر بر همگرایی
بیشتر کشورهای منطقه خاورمیانه دارای حوزه های مشترک و مشابه فکری، فرهنگی و تاریخی و تمدنی چندهزار ساله هستند. از این جهت، این امر سبب میشود که از تعامل فرهنگی مناسبتری با یکدیگر برخوردار شوند و از امکانات و پتانسیلها و اشتراکهای فرهنگی یکدیگر بیشتر استفاده نمایند. تحقق این موضوع مستلزم استفاده از یک برنامه همگرایی و همبستگی فرهنگی مبتنی بر دیپلماسی فرهنگی کنش ورزانه به منظور ایجاد یک منطقه متحد فرهنگی اسلامی در مقابل طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در منطقه جنوب غربی آسیا میباشد. همچنین دولتمرادن ایرانی و عربی باید بدانند که «کوشش برای گسترش و تقویت حوزههای فرهنگی- تمدنی برای واحدهای ملی بیش از هر چیز کوششی برای منافع ملی آنهاست» (واعظی،1387: 59). از این روی با تکیه بر قدرت دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در عرصه روابط بینالملل در ایجاد صلح و وحدت و زمینه ساز حرکت و جهت دهی ملتها به سوی تفاهم و میانهروی و همگرایی فرهنگی هم در سطح ملی و هم بینالمللی میشود به نتایج مفیدی رسید.
آنچه که امروزه با نام تمدن اسلامی در جهان مطرح است، یک محصول فکری، فرهنگی و تمدنی ایرانی – عربی - اسلامی غیرقابل انکار است که در منطقه خاورمیانه در چند دهه گذشته وجوه خاص و فراوان فرهنگی آن از سوی استعمارگران غربی به شیوههای گوناگونی در کشورهای اسلامی منطقه مورد هدف، تضعیف و محو قرار گرفته است. آنچه در این میان به عنوان راه برون از این معضل به کشور ایران و دولتهای عربی به عنوان یکی از مهمترین و مؤثرترین راه حلها پیشنهاد میشود، ارائه و پیگیری سیاستی بر پایه گفتگوی فرهنگی درون تمدنی اسلامی میان ایران و کشورهای عربی است. بنابراین میبایستی:
1. با افزایش سطح تماس های فرهنگی میان ایران و کشورهای عربی با محوریت شناخت سنتهای تمدنی، فرهنگی، فکری و هنری اسلامی یکدیگر و غلبه بر فرهنگیهای جاری غلط غربی میتوان به جهان بینی اسلامی گذشته رسید.
2. یک وحدت فرهنگی پویا میان ایران و کشورهای عربی با تعامل سازنده و فراهم نمودن زمینههای شناخت، در بلند مدت همبستگی و علاقه ملتهای ایرانی و عربی را تقویت میکند.
3. یکی از شرطهای مهم و اساسی برای گسترش صلح و اعتدال در روابط ایران و کشورهای عربی، توسعه تبادلات فرهنگی به روشهای مختلف بر حسب ظرفیتهای گوناگون فرهنگی دو جانبه است.
4. بهرهمندی از ارزشهای فرهنگی اصیل اسلامی به منظور استحکام وحدت در عرصه بینالمللی و انسجام بینالمللی مورد توجه عاملان فرهنگی دو تمدن ایرانی و عربی - اسلامی قرار بگیرد.
5. آشنا نمودن عمیق تر ملتهای ایرانی و عربی با یکدیگر از روشهای متنوع دادوستدهای فرهنگی به هدف زندگی مسالمتآمیز و تعامل سودمند در محیط جهانی در دستورکار قرار گیرد.
ابراهیمی فر، طاهره (1385هـ ش)، الگوهای اعتمادسازی در منطقه خلیج فارس، چاپ دوم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
اقبال، جاوید (1376هـ ش)، سیدجمال الدین و نهضت اتحاد کشورهای اسلامی، فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ششم، شماره 23-24، صص410-424.
ایزدی، جهانبخش و فرزاد خلفی (1390هـ ش)، «راهبردهای تحقق تعال مؤثر و سازنده ایران در نظام بینالملل (برپایه سند چشمانداز)»، فصلنامه رهنامه سیاستگذاری، سال دوم، شماره سوم، صص43-68.
بوزان، باری (1378هـ ش)، مردم، دولتها و هراس، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
التویجری، عبدالعزیز بن عثمان (2009م)، الدبلوماسیة الإسلامیة فی خدمة الحوار و السلام، منشورات المنظمة الإسلامیة للتربیة و العلوم و الثقافة - إیسیسکو.
------، ------------- (2015م)، خصائص الحضارة الإسلامیة و آفاق المستقبل، الطبعة الثانیة، منشورات المنظمة الإسلامیة للتربیة و العلوم و الثقافة - إیسیسکو.
جمشیدیها، غلامرضا (1387هـ ش)، تمدن اسلامی، فصلنامه تاریخ اسلام، سال نهم، شماره مسلسل33-34، صص207-227.
حسینی، سید محمد (1380هـ ش)، جهانی شدن؛ فرصت یا تهدید، روزنامه جام جم، سال دوم، شماره 459، یکشنبه 11آذرماه.
رضویراد، محمد (1382هـ ش)، تضاد یا تعاطی فرهنگها، مجموعه مقالات همایش بینالمللی گفتگوی تمدنها از منظر جوانان، زمستان1382، صص45-59.
رهبر، عباسعلی و مسعود آخوند مهریزی (1387هـ ش)، «پتانسیلهای فرهنگی مؤثر بر همگرایی در منطقه آسیای جنوب غربی»، مجله راهبرد یاس، شماره16، صص142-160.
صدیق سروستانی، رحمت الله و قاسم زائری (1389هـ ش)، «بررسی گفتمانهای فرهنگی پسا انقلابی وروندهای چهارگانه مؤثر بر سیاست فرهنی در جمهوری اسلامی»، پژوهشنامه سیاست فرهنگی، شماره54، صص10-38.
طاهرینیا، علی باقر (1382هـ ش)، نقش شاعران ایرانی عربی سرا در گفتگوی میان تمدنهای ایران و عرب، مجله علوم انسانی، دوره10، شماره3-4، صص27-34.
عاملی، سعیدرضا (1389هـ ش)، دوجهانی شدنها و ارتباطات بین تمدنی: تحلیل روشمند ارتباط فرهنگی در جهان، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره سوم، شماره نهم، بهار، صص1-37.
علیپور، عباس و علی بختیارپور و محمد درخور (1389هـ ش)، «ضرورتهای بسط ژئوپولیتیکی ایران در خاورمیانه عربی با تأکید بر تحولات اخیر»، فصلنامه آفاق امنیت، سال سوم، شماره نهم، زمستان، صص81-108.
فاطمینژاد، سیداحمد (1394هـ ش)، فرهنگ و رویه سازگاریجویی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (مقایسه متن پژوهانه دورههای جنگ و اصلاحات)، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال دهم، شماره سوم، تابستان، صص113-138.
فرهنگی، علیاکبر (1395هـ ش)، ارتباطات فرهنگی و الگوی پیشرفت، خبرنامه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، شماره1، اردیبهشت1395، ص1.
کبریائیزاده، حسین (1391هـ ش)، بایدها و ضرورتهای دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در فلسطین، مجله مطالعات فلسطین، شماره17، بهار، صص63-88.
لاهوری، اقبال (بیتا)، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه: احمد آرام، تهران: انتشارات رسالت قلم.
ماسینیون، لویی (1392هـ ش)، نقش فرهنگ ایرانی در شکوفایی تمدن عرب، مجله بخارا، سال پانزدهم، شماره94، مرداد - شهریور، 32-52.
مسجدجامعی، احمد (1381هـ ش)، درباره سیاست گفتگوی فرهنگی، مجله نامه فرهنگ، شماره 43، بهار،صص156-159.
مفتخری، حسین (1392هـ ش)، ایران و اسلام؛ هویت ایرانی، میراث اسلامی، مجله جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان، صص93-111.
مولانا، جلال الدین (1388هـ ش)، مثنوی معنوی، براساس نسخه اصلی رینولدالین نیکلسون، بکوشش: کاظم دزفولیان، چاپ دوم، تهران: انتشارات طلایه.
نبهانیزاده، جلال(1393هـ ش)، فرهنگ و اقتصاد در آینه روابط ملل اسلامی، روزنامه جام جم، چهارشنبه10 اردیبهشت، کدخبر 1474586906887935245.
واعظی، محمود (1387هـ ش)، راهبرد تعامل سازنده و الزامات سیاست خارجی توسعه گرا، مجموعه مقالات سیاست خارجی توسعه گرا، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.
هاشمی، محمدحسین (1378هـ ش)، «گفتگو و همزیستی فرهنگی در خلیج فارس»، مجموعه مقالات نهمین همایش بینالمللی خلیج فارس، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه.
Fukushima, Kiki (2011), Peace and Culture: Fostering Peace through Cultural Contributions, Joint Research Institute for International Peace and Culture Aoyama Gakuin University, p5-14.
Yarshater, Ehsan (1999), “The Persian Presence in the Islamic World”, Richard G Hovannisian and Georges Sabagh, In the Persian Presence in the Islamic World, New York: Cambridge University Press, 1999. ISBN 9780521591850.
Searle, John (1999), Mind, Language and Society, the construction of social reality. London: Phoenix.