دکترای تاریخ و تمدن ملل مسلمان و استادیار دانشگاه باقرالعلوم
آنچه امروزه در جهان اسلام میگذرد شاید تلخترین و دردآورترین رویدادی است که در دو قرن اخیر در میان امت اسلامی رخ نموده است. اندیشمندان، دولت مردان، علمای دین، هنرمندان، دانشگاهیان، و نخبگان به گونههای مختلف از این درد و رنج سخن گفتهاند و نگرانی خود را از ادامه وضعیت کنونی بیان کردهاند. مروری بر کتابها، مقالات، نشریات، و پایگاههای اطلاعرسانی از دل مشغولی نخبگان در این زمینه حکایت میکند. نگرانیها از وضعیت امت اسلامی در چند دهه گذشته بیشتر به موقعیت آنها در مقایسه با تمدن غرب ناظر بود و در نگاهی کلان به عقب ماندگیها و مشکلاتی که مانع رشد تمدنی شده بود پیوند مییافت. مالک بننبی در سخنرانیای که 45 سال پیش ایراد کرده است میگوید: امت ما از بحرانهای گوناگونی در رنج است که اگر بخواهیم همه آنها را در یک کلمه گرد آوریم آنرا بحران تمدنی مینامیم1، اما اکنون نگرانیها غالباً به مسائل داخل جهان اسلام معطوف شده است و شاید بتوان گفت تأکید بر مقدم داشتن منافع جهان اسلامی بر همه چیز (هاشمی رفسنجانی، 1379:152) به گفتمان عمومی نخبگان تبدیل شده است.2
ریشهیابی وضعیت غمبار کنونی و شناخت عوامل و زمینههای وقوع آن، بیتردید، در گشودن این گره کور مؤثر است، اما بهنظر میرسد امروزه بیش از کوشش برای شناخت گذشته باید به آینده اندیشید. این سخن درستی است که اگر گذشته بهدرستی شناخته نشود، نمیتوان گامهایی درست به سوی آینده برداشت، اما بهنظر میرسد به اندازه کافی درباره گذشته صحبت شده و اکنون زمان آن فرا رسیده است که نگاهها را به سمت آینده معطوف کرد. اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که برای مشکلات مشترک جامعه اسلامی چه باید کرد؟ و از کجا باید آغاز کرد؟
روشن است که اگر قرار باشد هر کس فقط از دیدگاه خود به این موضوع بنگرد و راه حلی پیشنهاد کند و با درست انگاشتن یافته خود همه توان خویش را صرف محقق ساختن همان راه حل و واداشتن دیگران به پیروی از خود نماید، پیچیدگی اوضاع بیشتر و گرهی بر گرههای سخت کنونی افزوده خواهد شد. اگر هر فرد یا جریان حامل یک فکر و یا دارای یک موضع خاص گمان برد فکر و موضع او باوری فراگیر است و او به تنهایی میتواند از همه زوایا به جهان اسلام بنگرد و همه مسائل را حل کند، بیتردید در همان گام نخست راه را بر همه فرصتهای مناسب برای حل مسئله، که در باور دیگران موج میزند، بسته است. بنابراین برای یافتن راه حل عمومی مشکلات جامعه اسلامی هر اندیشهورز دردمندی نخست باید بپذیرد که اولاً، یگانه کسی نیست که مشکلات واقعیت جهان اسلام را درک کرده است؛ ثانیاً، باید بپذیرد که در گستره امت اسلامی تنها یک نفر به دنبال یافتن راهحل نیست و راهحلهای متعددی از سوی افراد مختلف ارائه شده است؛ و ثالثا، باید به این قاعده تن دهد که این راه حلهای مختلف مادام که همگرایی و همافزایی نداشته باشند به نتیجه مطلوب نخواهند رسید.
در چنین اوضاعی و با پذیرش این مقدمات بهنظر میرسد برای فهم و شناخت درست مشکل و پیدا کردن راهحل هیچ راهی جز گفتوگو وجود ندارد. به گفته یکی از نویسندگان، پس از آن که پذیرفتیم حکمت، فطرت، و عقل سلیم ما را به گفتوگو فرا میخواند باید با توان هر چه بیشتر همگان را به گسترش منطق گفتوگو فرا بخوانیم.3 این نوشتار با چنین فرضی، پس از بیان چند مقدمه، به بررسی یکی از پیششرطهای گفتوگو میپردازد.
2. نگاهی به مفهوم گفتوگو و ابعاد آن
گفتوگو را به معنای مکالمه و رد و بدلشدن سخن بین حداقل دو نفر، میتوان وسیعترین و مبناییترین شکل ارتباط انسانی شمرد (الویری و مهربانی فر، 1393: 45 – 47). حالت مفروض و زمینه بسیاری از نظریهها و مدلهای ارتباطی را گفتوگو تشکیل میدهد، بهگونهای که گاه بهنظر میرسد این نظریهها و مدلها فقط در پی تبیین گفتوگو هستند. شاید به همین دلیل حجم تحلیلها و بررسیهای مربوط به چیستی و ابعاد گفتوگو از سال 1960 به این سو روزافزون بوه است4، اما گفتوگو بهمثابه راهبرد یا روش5 در دهههای معاصر با تبیین یورگن هابرماس (1929) ذیل نظریه کنش ارتباطی و در بستر حوزه عمومی در حکم مهمترین ابزار تفاهم و تبادل نظر جایگاهی بلند یافت.6
گفتوگو غیر از این کارکرد عمومی به منزله موضوعی علمی در دانشهای جامعهشناسی، ارتباطات، مدیریت، اخلاق، منطق، و علوم سیاسی هم مورد توجه قرار گرفته و متون و منابعی درخور توجه در اینباره تولید شده است. دانش جامعهشناسی به گفتوگو بهمثابه پدیدهای اجتماعی مینگرد؛ دانش ارتباطات فرایند تولید و انتقال پیام در گفتوگو و گونههای آنرا بررسی میکند؛ دانش مدیریت چگونگی اجرای یک گفتوگوی موفق (مذاکرات) را میکاود؛ دانش اخلاق به پسندها و ناپسندهای گفتوگو میپردازد؛ دانش منطق نیز از جمله ذیل «جدل» به عنوان یکی از مهارتهای پنج گانه (الصناعات الخمس) ابعادی از گفتوگو را بررسی میکند؛ و دانش سیاسی گفتوگو را به منزله یکی از روشهای اعمال قدرت و نیز سازوکار تشریک مساعی، به منظور تألیف منافع، در زمره موضوعات مورد علاقه و اهتمام خود قرار داده است. در دیگر دانشها، مانند روانشناسی اجتماعی، هم میتوان رد پای پرداختن به مسئله گفتوگو را یافت.7
در متون دینی، به ویژه کتاب مقدس ما مسلمانان یعنی قرآن، گفتوگو بسیار مهم شمرده شده است.8 واژگان گوناگونی بر مفهوم گفتوگو در قرآن دلالت دارد، اما پرکاربردترین آنها مشتقات مصدر «ق – و – ل) است که 1722 بار در قرآن به کار رفته است (عبدالباقی، 1364: 554 – 578). شاید بتوان گفت آنگونه که آیات 27 تا 29 سوره مبارکه مائده گزارش کرده است زندگی اجتماعی انسان با یک گفتوگو یعنی گفتوگوی هابیل و قابیل آغاز شد.9 افزون بر منابع تفسیری که ذیل آیات مربوط به چیستی، سازوکار، احکام، و آداب گفتوگو بررسی شده است، قرآنپژوهان هم نوشتههایی مستقل در این زمینه پدید آوردهاند.10 در سیره معصومان (ع)11 و انبوه روایات مربوط به آداب معاشرت و بایستگیهای زبان و گفتار هم میتوان نکاتی بسیار سودمند درباره گفتوگو یافت.12
در گستره تمدن اسلامی هم گفتوگو، به منزله موضوعی مستقل و شایسته توجه و اندیشیدن، در منابعی که درباره مناظره نگاشته شده مورد توجه بوده است.13 تجربه موفق مصلحانی مانند امام موسی صدر برای گشودن گرههای کور اجتماعی به مدد گفتوگو پهنه دیگری است که دربردارنده سیره عملی عالمان ژرفاندیش و زمانشناس در زمینه گفتوگو است.14
شاید تفاوت اصلی گفتوگو با دیگر انواع ارتباطات دو سویه کلامی مانند مناظره، مذاکره، تبلیغ، و دعوت این است که هدف اصلی گفتوگو فهمیدن سخن طرف مقابل و فهماندن مقصود خود به منظور دست یافتن به نتیجهای مشخص است؛ البته فهماندن مقصود خود شاید خالی از هدف تبلیغی و اقناعی نباشد، اما در گفتوگو هدف اصلی این نیست. بار معنایی واژه گفتوگو در زبان فارسی همان است که در زبان عربی در واژه «حوار» به زیبایی نهفته است که در آن ضرورت رفت و برگشت (مرادّة) تأکید شده است.15 مفهوم بازگشت و مراجعه تقریباً در همه کاربردهای لغوی و اصطلاحی ریشه سه حرفی «ح – و – ر» وجود دارد.16 گفتوگو به این معنی یعنی به همان اندازه که سخن من برای خود حق سخن گفتن قائلام برای طرف مقابل هم باید قائل باشم؛ به همان اندازه که سخن من ارزش شنیدن دارد سخن او هم ارزش شنیدن دارد؛ همانگونه که من بر این باورم که سخن من برآمده از منطق درست است او هم از چنین حقی برخوردار است که سخن خود را برآمده از حق بشمرد؛ همانطور که چه بسا طرف گفتوگو سخن مرا نیک درنیابد من هم چه بسا سخن او را درنیابم؛ همانطور که من شاید توان فهم او را نداشته باشم او هم چه بسا سخن مرا درنیافته است که به مخالفت برخاسته است؛ و همانطور که انتظار دارم او بدون پیشداوری و منصفانه به سخن من گوش دهد من هم وظیفه دارم سخن او را بدون پیشداوری و منصفانه گوش دهم. دور از ذهن نیست که جایگاه بلند گفتوگو در مقایسه با دیگر انواع ارتباطات کلامی (verbal communication) در دانشهای مختلف در این ویژگی گفتوگو ریشه داشته باشد.
سخن گفتن از روابط ایرانی – عربی نیازمند اندوختهای فراوان از آگاهیهای سیاسی، فرهنگی، تاریخی، و روابط بینالمللی و بهکار بستن روشهای پژوهشی متداول در این دانشهاست. با این همه، بر اساس رویکردهای نو در پژوهشهای کیفی نباید از جنبه آگاهیبخشی تجربههای فردی پراکنده چشم پوشید و از آن غافل ماند. این نوشتار از نظر روشی مبتنی بر تجربه زیسته (التجربه المعاشه) است.17 تجربه زیسته (lived experience) درک مستقیم موضوع و نوعی آگاهی بیواسطه از مسئله است که فرد در بافت (context) یا موقعیت معین (certain case) آنرا میفهمد. در این روش پژوهشگر به جای این که به کمک تکنیکهایی مانند سندپژوهی، مصاحبه، نظرسنجی، و مشاهده به گردآوری اطلاعات بپردازد و به قلمرو تجربه زیسته نزدیک شود از طریق تجربهها، یافتهها، و مطالعات شخصی به آن نزدیک شده است. تجربه زیسته با محوریت فرد تجربه کننده در سه قلمرو زمان، فضا، و روابط شکل میگیرد. طبعاً این تجربه با سطح آگاهیها، تواناییها، و گرایشهای فرد تجربه کننده تناسب دارد و از سوی دیگر قهراً زمان، فضا، و روابطی که او شخصاً در آن بهسر برده در این تجربه مؤثر است. بر این اساس، درست است که نگارنده این نوشتار تجربه زیست طولانی در کشورهای اسلامی عربزبان را نداشته است، اما همانند بسیاری از دانشگاهیان و از طریق روشهایی مانند مطالعه و شرکت در مجامع و همایشهای ملی و فراملی همواره مسائل اصلی جهان اسلام را دنبال کرده است. بنابراین، در موضوع مقاله حاضر توان نگارنده را باید در حد یک ایرانی با تجربه تحصیل و تدریس در دانشگاه و حوزههای علمیه و سخت علاقهمند به مسائل جهان اسلام و امت اسلامی با شناخت اندک از جهان عرب در نظر گرفت و اعتباری فراتر برای آن در نظر گرفت.
4. اهمیت گفتوگوی ایرانی – عربی
جهان اسلام از ملیتهای مختلف تشکیل شده است و گفتوگو در جهان اسلام یعنی گفتوگوی همه این ملتها و ملیتها با یک دیگر. به چند دلیل زیر بهنظر میرسد گفتوگوی ایرانی – عربی در مقایسه با دیگر گفتوگوهای تصورشدنی از اهمیتی ویژه برخوردار است: نقش این دو در گستره امت اسلامی، پیشینه گفتوگوهای موفق این دو، اشتراکات تاریخی و فرهنگی متعدد این دو، و مشابهت چالشهای اصلی این دو در قرن اخیر.
از آغاز ظهور اسلام و شکلگیری امت اسلامی عربها و ایرانیان سهم اصلی و بیبدیلی در رویدادهای سیاسی و به ویژه تمدنی داشتهاند و همانطور که اختلاف و نزاع بین این دو همه جهان اسلام را در معرض خطر قرار میدهد، گفتوگوی موفق بین این دو نیز همه جهان اسلام را تحت تأثیر خود قرار میدهد. برخاستن پیامبر اعظم (ص) از بین عربها، نزول قرآن به زبان عربی، عرببودن نخستین فاتحان و آورندگان پیام اسلام به دیگر سرزمینها، و نقش بیبدیل زبان عربی در همافزایی فرهنگی و دانشی سرزمینهای اسلامی جای تردیدی درباره نقش عربها در تمدن اسلامی باقی نمیگذارد. درباره نقش مؤثر و بسیار تعیینکننده ایرانیان در تمدن اسلامی نیز داوریهای تعداد زیادی از تمدنپژوهان و شرقشناسان را شاهدیم، اما نگاه نظریهمحور مرحوم شهید مطهری در این زمینه هنوز تازگی خود را از دست نداده است (مطهری، 1362).
نکته دیگر درباره اهمیت گفتوگوی ایرانی – عربی پیشینه و تجربه موفق گفتوگو بین جهان عرب و ایران بهویژه در دو قرن اخیر است. گفتوگو الزاماً معطوف به و در پی یک اختلاف صورت نمیگیرد. سطح تعامل اندیشمندان ایرانی و جهان عرب در دو قرن اخیر نمونهای مثال زدنی از روابط بینفرهنگی (intercultural relations) و بهویژه اشاعه فرهنگی (cultural diffusion) را پدید آورده است. تعامل واقعی بین ایران و کشورهای عربی در سطح اندیشمندان و بهویژه عالمان دینی اتفاق افتاده است نه دولتمردان. سیدجمالالدین (1314 ق) هر چند عرب نبود و از مکتب اهل بیت (ع) پیروی میکرد، اما بیشترین اثرگذاری خود را در کشورهای عربی با مذاهب اهل سنت داشت؛ از سوی دیگر اندیشههای سیدقطب، عبده، و کواکبی، که عرب سنیمذهب مصری بودند (البته کواکبی تبار غیرعرب داشت)، با اقبال درخور توجه نهفقط دانشگاهیان که حتی علمای شیعی ایرانی روبهرو شد. این جمله ضربالمثلگونه در برخی محافل ایرانی بر سر زبانهاست که در جهان عرب اندیشهها در مصر نوشته میشود، در لبنان چاپ میشود، و در عراق خوانده میشود و اکنون صاحب این قلم مرحله دیگری را به این فرایند میافزاید که مرحله عمل به خواندههاست و این ادعا گزاف نیست که بگوییم مرحله چهارم در ایران جامه تحقق به تن میپوشد.
برخی بر این باورند که در جنبش مشروطیت ایران، فقیه و اصولی بزرگ عالم تشیع، آیتالله میرزا محمدحسین غروی نائینی (1355 ق)، در کتاب مشهور تنبیه الامه و تنزیه الملله خود روشنفکران عرب مانند رفاعه رافع طهطاوی (1290 ق) و عبدالرحمن کواکبی (1320 ق) اثر پذیرفته است.18 شاید همچنان بتوان گفتوگوهای با واسطه مرجع بزرگ شیعیان آیت الله سیدحسین طباطبایی بروجردی (1380 ق) و شیخ محمود شلتوت (1383 ق)، شیخ الازهر، را برترین و مؤثرترین نمونههای گفتوگوی ایران و عرب در قرن معاصر معرفی کرد.19 اگر در یکی دو دهه گذشته ترجمه آثار اندیشمندانی مانند امام خمینی، مطهری، و شریعتی در کشورهای عربی و ترجمه آثار پیشتازان اصلاح کشورهای عربی به زبان فارسی را محمل اصلی گفتوگوهایی بوده است که در سطح نخبگانی تحقق مییافت، اکنون نیز این گفتوگو از طریق ترجمه آثار نسلی دیگر از روشنفکران معاصر ایران از یک سو و نواندیشان کشورهای عربی مانند حسن حنفی، محمد ارگون، نصر حامد ابوزید، و محمد عابد جابری از سوی دیگر همچنان در جریان است.20
موضوع دیگری که بر اهمیت گفتوگوی ایرانی – عربی میافزاید اشتراکات تاریخی و فرهنگی فراوان ایران و جهان عرب است. یک ایرانی مسلمان وقتی رابطه خود را با عربها در مقایسه با دیگر ملتهای امت اسلامی میسنجد مشاهده میکند که هر چند در کنار مسجد پیامبر از سوی یک عالم وهابی به کفر متهم میشود و یا در مواجههای دیگر او را برادر خطابکردن یک عالم وهابی باید توبیخ شود که چرا به خود اجازه داده است او را برادر خود بخواند، اما از سوی دیگر نمیتواند انکار کند که پیامبرش از بین عربها برانگیخته شده است؛ کتاب آسمانی او به زبان عربی است؛ پیشوایان مذهبیاش از نژاد عرباند؛ احترام به سادات، که نژاد عرب دارند، بخشی از وظایف دینی او شمرده شده است؛ قبلهگاهش در کشوری عربی واقع است؛ از دوازده امام معصوم او، که یازده تن آنها از دنیا رفتهاند، مدفن ده امام در کشورهای عربی قرار دارد؛ نمادهای مربوط به امام دوازدهم او که غایب است، در یک کشور عربی است؛ و مزار تعداد درخور توجهی از اولیا و خاندان عصمت شایسته احترام او در مصر، سوریه، اردن، و عراق قرار دارد. یک ایرانی مسلمان هر روز باید به زبان عربی نماز بخواند؛ تقریباً تمامی دعاها و مناجاتهای او به زبان عربی است؛ و قانون اساسی کشورش زبان عربی را زبان رسمی دوم کشور اعلام کرده است.
اشتراکات ایران و جهان عرب از منظر دیگری هم درخور بررسی است. این دو، علاوه بر پیوندهای ناگسستنی تاریخی، چالشهای مشترکی هم دارند و در موضوعات مهمی مانند آشنایی با دنیای جدید و مواجهه با مشکلات مربوط به گذار به وضعیتی جدید، اصلاح فکر دینی، نواندیشی دینی، سکولاریسم، تجددخواهی، سنتگریزی، ناسیونالیسم، مارکسیسم، اسرائیل، مبارزه با نظام استبدادی، استعمارستیزی، و وهابیت مسائلی مشترک دارند. در واقع، همان الگویی که برای تقسیمبندی مهمترین مباحث قرن اخیر ایران و نیز روش مواجهه با آن میتوان طراحی کرد با اندک تغییری برای جهان عرب قابل تعمیم دادنی است و برعکس.
این چهار وجه مشترک، که برخی به تاریخ پیوستهاند و برخی همچنان با ما همراهاند، اوضاع ویژهای برای متمایزشدن گفتوگوی ایرانی – عربی در مقایسه با دیگر انواع گفتوگوها فراهم آورده است. به استناد این مشترکات که میتوان ادعا کرد موفقیت در گفتوگوی ایرانی – عربی به منزله موفقیت در گفتوگو بین همه اعضای امت اسلامی است و افزون بر این، گفتوگوی ایرانی – عربی میتواند الگویی برای گفتوگوی دیگر اجزای امت اسلامی با یکدیگر باشد.
4. 1 بایستگیهای گفتوگوی ایرانی – عربی
همانطور که ذکر شد، برای آنها که دغدغه حل مسائل امت اسلامی را دارند هیچ راهی جز گفتوگو وجود ندارد و همین که تاکنون اقدامی جدی در این زمینه صورت نگرفته موجب ازدست رفتن فرصتی عظیم شده است. گفتوگو لوازم، آثار، و تبعاتی دارد که باید به آنها گردن نهاد. در این نوشتار در پی برشمردن همه مقدمات و بایستگیهای گفتوگو نیستیم، اما با این پیشفرض که شناخت طرفین گفتوگو از یکدیگر نخستین و ابتداییترین گام برای گفتوگویی موفق است، به ذکر نکتهای در این زمینه میپردازیم. اگر طرفین گفتوگو از یکدیگر شناخت کافی نداشته باشند، همانگونه که اگر درک درستی از موضوع گفتوگو نداشته باشند و یا اگر به یکدیگر اعتماد نداشته باشند، نتیجهای قابل اعتماد از گفتوگو به دست نخواهد آمد. مالک بننبی مهمترین رسالت مسلمانان در سه دهه پایانی قرن بیستم را شناخت خود، شناخت دیگران، و شناساندن خود به دیگران بیان کرده است؛ البته مراد او از دیگران غیرمسلمانان در برابر مسلمانان است. وی در توضیح ضرورت شناخت دیگران میگوید: بر مسلمان روا نیست که از دیگران ناآگاه باشد و روا نیست که خود را از آنها برتر بشمرد و با این پندار که ما برای بهشت و گرامیشدن آفریده شدهایم خود را فراتر از آنها بداند (بننبی، 1412: 60 – 62). هشام شرابی نیز برای چیره آمدن بر مخاطرات درونی امت اسلامی گفتوگو با بنیادگرایی را، به مثابه یگانه جانشین خشونت ، بهترین روش در یافتن راهحلی برای همزیستی مسالمتآمیز با آنها میداند (شرابی، 1372: 19).
شاید یکی از دلایل این که گفتوگوهایی که در همایشهای رسمی صورت میگیرد اغلب بینتیجه یا کمنتیجه است همین شناخت ناکافی طرفین از یکدیگر است. در اینگونه مراسم تشریفاتی اغلب گفتوگوهای محدودی که در حاشیه مراسم و بهصورت غیررسمی بین مدعوان صورت میگیرد ثمربخشتر و به یادماندنیتر از گفتوگوهای اصلی است. در بسیاری از گفتوگوهای رسمی دو یا چند نفر با یکدیگر صحبت میکنند که گاه حتی نام طرف مقابل خود را به درستی نمیدانند و هیچ آگاهیای که در این باره وجود دارد و به عنوان نخستین گام باید برای حل آن اقدام کرد همین مسئله کیستی گفتوگوکنندگان است؛ یعنی پاسخ به این پرسش که چه کسی با چه کسی گفتوگو میکند؟
در گفتوگوی ایرانی – عربی نیز همین موضوع صدق میکند. در این گفتوگوها نخست باید به این پرسش پاسخ داد که دقیقا مراد از طرف ایرانی یا طرف عربی پشت میز گفتوگو کیست؟ و اینها چه شناختی از یک دیگر دارند؟ روشن است که هر گروه و جریان فکری در هر یک از طرفین قادر به گفتوگو با هر گروه دیگر در طرف مقابل نیست و نیز الزاماً هر گفتوگویی بین هر جریانی فکری با جریان فکری دیگر سودمند نیست یا اولویت ندارد. بنابراین شناخت صورتبندی جریانهای فکری و دینی در جهان عرب و نیز در ایران را باید مقدمه نخست گفتوگو برشمرد. بیتوجهی به طیف گسترده گرایشها ذیل عنوان عمومی تشیع و تسنن و یکسانپنداری همه آنها، بیتوجهی به برداشتهای مختلف از سلفیگری، بیتوجهی بهفهمهای مختلف از نواندیشی دینی و تجددخواهی، ناآگاهی از جریانهای فکری کنونی و فعال و اثرگذار در بین شیعیان، و دهها موضوع دیگر مانند این موارد و غفلت از وابستگی طرف گفتوگو به یکی از جریانها میتواند همچنان فرصتهایی را بر باد دهد یا آنها را به تهدید تبدیل کند.
در این نوشتار گردآوری اطلاعات و تدوین شاخصههایی به منظور نشاندادن گرایشهای مختلف فکری ایران و جهان اسلام را به منزله نخستین گام برای گفتوگو پیشنهاد میکنیم؛ یعنی کوشش برای شناخت طرفین گفتوگو از یکدیگر پیش از هر گفتوگویی. این شناخت باید از دو منظر کاملاً متفاوت ولی با مؤلفههای یکسان صورت بگیرد: معرفی از زبان خود جریانها و معرفی از زبان و نگاه دیگران. این پیشنهاد از آن روی صورت میگیرد که برای هر فرد و جریانی دو هویت متفاوت میتوان در نظر گرفت: هویت از زبان خود و هویت از زبان دیگران؛ یا هویت مقبول و هویت منسوب؛ یعنی «من» از نگاه خود و «من» از نگاه دیگری؛ یا «دیگری» در نگاه من و «دیگری» از نگاه دیگری. برای مثال ما شاید ناسیونالیسم یا سلفیگری را گونهای خاص تعریف کنیم که با تعریف خود ناسیونالیستها و سلفیها از آن متفاوت باشد و یا تشیع بهگونهای معرفی شود که با تعریف خود شیعیان از آنها تفاوت داشته باشد.
4. 2 محورهای شناخت طرفین گفتوگو از یکدیگر
با توجه به این که هر جریانی از تباری خاص و پایگاه علمی، اجتماعی، و فرهنگی خاصی برخاسته و مبانی و مواضع فکری و مخاطبان ویژه خود را دارد، شناخت طرفین گفتوگو میتواند براساس این موضع و موضوعها در پنج محور زیر صورت بگیرد:21
• سیر زمانی، تحول، و دورهبندی؛
4. 2. 2 مبانی فکری، دینی، و مذهبی
• دیدگاه درباره اندیشه اسلامی؛
• دیدگاه درباره مکاتب غربی.
• میزان اثرگذاری در تحولات؛
• میزان رابطه با خارج از کشور؛
• نوع رابطه با علمای دین؛
• نوع رابطه با دانشگاهها؛
4. 2. 5 موضوعگیری در برابر مسائل اصلی امت اسلامی
• مسائل مربوط به انسان مسلمان مطلوب قرن بیستویکم: آزادی، کرامت، عزت، مسئولیت، عبودیت، فرهیختگی، و مانند آن؛
• مسائل مربوط به جامعه اسلامی مطلوب قرن بیستویکم: مردمسالاری، رهبری، خانواده، روابط اجتماعی، حقوق اجتماعی، محیط زیست، و مانند آن.
این محورها برای نمونه ذکر شده است و کاملاً طبیعی و قابل انتظار است که در مطالعهای دقیقتر ویرایش و تکمیل شود.
وقتی «من» از نگاه خودم و از نگاه «دیگری» و یا «دیگری» از نگاه «من» و یا خودش در پنج محور پیش گفته گزارش شود، بیتردید فاصله بین هویت من آنگونه که خود معرفی میکنم و آنگونه که دیگری معرفی میکند مشخص خواهد شد. مهمترین دستاورد گفتوگو در اوضاع کنونی، که به یقین میتواند زمینهساز حل بسیاری از مشکلات باشد، بههم نزدیککردن این دو نوع هویت یعنی هویت مقبول و هویت منسوب است.
فراهم آوردن اطلاعات درباره اشخاص و جریانهای فکری، فرهنگی، هنری، ورزشی، سیاسی، و حتی اقتصادی ایران و جهان عرب در محورهای پنجگانه فوق و در دو ساحت «من» و «دیگری» نیازمند کوششی گسترده، مستمر، و روشمند است که به سادگی تحقق پذیر نیست. سزاوار است دبیرخانهای در یک نهاد معتبر مانند سازمان کنفرانس علمی با همکاری پژوهشگران متعدد از کشورهای اسلامی تشکیل شود و این اطلاعات را گردآوری و بهروز رسانی کند.
با توجه به وضعیت بحرانی جهان اسلام، حتی اگر معتقد به امکانپذیری تحقق امت اسلامی در آینده نزدیک نباشیم و حتی اگر همگرایی جهان اسلام بر مدار باورهای دینی مشترک را دور از دسترس بشماریم و به الگوهای جانشین ائتلاف امت اسلامی بر مدار اقتصاد و نقش بینالملل و مانند آن بیندیشیم، هیچ راهی جز گفتوگو برای گرهگشایی از مشکلات کنونی وجود ندارد. هرگونه کوتاهی در این زمینه ما را شریک جرم کسانی میکند که به ریختن خون مردم بیگناه مشغولاند. گفتوگوی عربی – ایرانی به دلیل مشترکات فراوان ایرانیان و عربها میتواند الگویی موفق برای انواع گفتوگو در ذیل امت اسلامی بهدست دهد. گفتوگو افزون بر ضرورت شناخت طرفین از یکدیگر لوازم و بایستگیهای دیگری هم دارد که باید آنها را فراهم کرد، از جمله حل مسئله زبان و تدوین آداب گفتوگوی اندیشهمحور. در این نوشتار، با تأکید بر ضرورت شناخت طرفین گفتوگو از یکدیگر، در حکم بایستگیای دیگر این پیشنهاد را در معرض داوری صاحبنظران مینهیم که دبیرخانهای در یکی از نهادهای مورد اعتماد اندیشمندان جهان اسلام تأسیس شود و در آن انواع جریانهای فکری و فرهنگی جهان اسلام بر اساس موضع و موضوعهایی که ذکر شد دستهبندی شوند.
1. هذه الامة اصبحت تعانی الازمات المتنوعة التی قد نجمعها فی کلمة واحدة نسمیها الازمة الحضاریة (بننبی، 1412: 46)، همو در کتاب مشکلات الحضاره به تفضیل بیشتری در این باره صحبت کرده است (بننبی، 1420: 38 به بعد. گزارشی دیگر در این زمینه را در کتاب حصوننا مهددة من داخلها نوشته محمد محمدحسین میتوان خواند).
2. افزون بر دیدگاههای اﻣﺎم خمینی (ره) وآﻳﺖاﷲ ﺧﺎﻣﻨﻪای ﻛﻪﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ در ﻧﺮماﻓﺰار صحیفه ﻧﻮر و ﭘﺎﻳﮕﺎه اﻃﻼعرﺳﺎنی اﻳﺸﺎن ﻗﺎﺑﻞ دﺳﺘﺮسی اﺳﺖ، با کلیدواژهﻫﺎی ازﻣﺎت اﻻﻣﺔ اﻻﺳﻼﻣﻴﺔ، ﻣﺸﻜﻼت اﻻﻣﺔ اﻻﺳﻼﻣﻴﺔ، ﻗﻀﺎﻳﺎ اﻻﻣﺔ اﻻﺳﻼﻣﻴﺔ، واقع اﻻﻣﺔ اﻻﺳﻼﻣﻴﺔ، و ﻣﺎﻧﻨﺪ آن میتوان ﺑﻪ دﻳﺪﮔﺎهﻫﺎی ﻋﻠﻤﺎی اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻫﻢ دست یافت. مجموعه مقالات دوازدهمین ﻛﻨﻔﺮاﻧﺲ وﺣﺪت اﺳﻼمی ﺑﺎ ﻋﻨﻮان اﻻﺳﻼم و اﻻﻣﺔ اﻻﺳﻼﻣﻴﻪ ﻓﻲ اﻟﻘﺮن اﻟﻘﺎدم ﻫﻢ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ درﺧﻮر ﺗﻮﺟﻪ اﺳﺖ.
3. ﺗﺴﺨﻴﺮی، اﻟﺤﻮار ﻣﻊ اﻟﺬات و اﻵخر، ص 132.
4. Goodwin and Heritage, 1990: 283; Little and Foss, 2009: 301.
5. برای نگاهی متفاوت و اشاره به گفتوگو بهمثابه گفتمان افروغ، 1387.
6. هابرماس، 1384: ج 2، 416؛ ریترز، 1388:211؛ مهدوی و مبارکی، 1385: 18؛ الویری و مهربانیفر، 1393: 47 – 51.
7. گفتوگو بهمثابه مهارت بهویژه در مباحث فرهنگی و دینی در برخی منابع بررسی شده است: مثلاً کتاب هنر گفتوگو
و مذاکره فرهنگی اثر محمد امامی، و به ویژه: Interfaith Dialogue; A Guide for Muslims اثر .Shafiq and Abu-Nimer
کتاب Magonet, Talking to the Other: Jewish Interfaith Dialogue with Christians and Muslims
نیز مهارت گفتوگو را در گفتوگوی بین الادیانی یهودیان با مسیحیان و مسلمانان به تفضیل بررسی کرده است.
8. برای نمونه نوعی، 1380؛ موسویان، 1377.
9. و اتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق إذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الآخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین – لئن بسطت الیّ یدک لتقتلنی ما أنا بباسط یدی الیک لأقتلک انی أخاف الله رب العالمین – انیّ ارید أن تبوء بإثمی و إثمک فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاء الظالمین.
ترجمه: و خبر دو پسر آدم را بر آنان بخوان، آن هنگام که با پیشکشکردن قربانی خواستند که بهخدا نزدیک شوند، پس از یکی از آنها پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، آنکه از او پذیرفته نشد (قابیل) به دیگری (هابیل) گفت: من حتماً تو را خواهم کشت، هابیل گفت همان خداوند از پرواپیشگان میپذیرد، اگر تو دست به سوی من دراز کنی که مرا بکشی من دست درازکننده به سوی تو برای کشتنت نیستم، من از خداوند پروردگار جهانیان میترسم. من میخواهم که تو با بر دوش کشیدن گناه من و گناه خودت (به سوی خدا) باز گردی که در آن صورت از دوزخیان خواهی شد و این است سزای ستم کاران.
10. برای نمونه فضلالله، 1996؛ شاورانی، 1391؛ رضوانی، 1387؛ خزائلی، 1390.
11. الویری و مهربانی فر، 1393.
12. برای نمونه محممدی ریشهری، 1383؛ عظیمزاده اردبیلی، 1395.
15. الراغب الاصفهانی، 1362: 134 – 135.
16. السقار، منقذ بن محمود، الحوار مع اتباع الادیان: صص 7 – 8 مرحوم علامه محمدحسین فضلالله نیز در کتاب الحوار فی القرآن صفحاتی را به بیان مفهوم حوار و رابطه آن با جدل و جدال اختصاص داده است (فضلالله، 1996: 48 – 52).
17. در زمینه تجربه زیسته به مثابه روش تحقیق مراجعه به منابع زیر سودمند است:
Ellis and Flaherty, 1992; Rich et al., 2013; Van Manen, 1997. ﻣﻨﺼﻮرﻳﺎن، 1393 .
18. کواکبی، 1378: 35 -36.
19. گزارشی از این گفتوگوها و مراودات نمایندگان و تحلیل ابعاد آنرا میتوان در این منابع یافت: پیشوایان تقریب: آیتالله العظمی بروجردی و شیخ محمود شلتوت مجموعه مقالات کنگره بینالمللی بزرگداشت آیتالله العظمی بروجردی و شیخ محمود شلتوت؛ 1379)، 1383؛ خسروشاهی، 1386؛ خسروشاهی 1387.
20. برای نمونه و برای گزارشی از پیشینه آثار روشنفکران عرب به زبان فارسی ... میرموسوی، 1389.
21. در سال 1394 کتابی با عنوان اطلس رهبران: تصویری از صحنه رقابت داعیان مذاهب در جهان اهل سنت به چاپ رسید که چهرههای شاخص چهار جریان عمده سنتی، سلفی، نوسلفی، و صوفی را در قالب پنج مؤلفه موضع درباره مشارکت سیاسی، جهاد، تکفیر، شیعه و انقلاب، و سرانجام غرب و اسرائیل بررسی کرده است (1394: 18 – 19).
اﻻﺳﻼم و اﻻﻣﺔ اﻻﺳﻼﻣﻴﺔ ﻓﻲ اﻟﻘﺮن اﻟﻘﺎدم؛ ﻣﺠﻤﻮﻋﺔ ﻣﺨﺘﺎرة ﻣﻦ اﻟﻤﻘﺎﻻت و اﻟﻤﺤﺎﺿﺮات ﻟﻠﻤﺆﺗﻤﺮ اﻟﺪوﻟﻲ اﻟﺜﺎﻧﻲ ﻋﺸﺮ للوحدة الاسلامیة (1420 ق / 1387 ش). اعداد: سیدجلالالدین میرآقائی، تهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة.
اطلس رهبران: تصویری از صحنه رقابت داعیان مذهب در جهان اهل سنت (1394). گروه نویسندگان، قم: دفتر نشر معارف.
افروغ، عماد (1387)، گفتوگو؛ ابزار یا گفتمان، تهران: سوره مهر.
الویری، محسن و حسین مهربانیفر (پاییز 1393). «مطالعه چگونگی و کارکردهای گفتوگو در سیره نبوی یا نگاهی به نظریه کنش ارتباطی»، فصلنامه علمی – پژوهشی اسلام و مطالعات اجتماعی، س 2، ش 2، شماره مسلسل 6 (چاپ شده در زمستان 1394).
امانی، محمد (1393). هنر گفتوگو و مذاکره فرهنگی، تهران: الهدی.
بننبی، مالک (1412 ق / 1991 م). دور المسلم و رسالته فی الثلث الاخیر من القرن العشرین، الجزائر؛ دمشق: دارالفکر.
بننبی، مالک (1420 ق / 2000 م). مشکلات الحضارة؛ القضایا الکبری، بیروت: دارالفکر المعاصر؛ دمشق: دارالفکر.
پیشوایان تقریب: آیتالله العظمی بروجردی و شیخ محمود شلتوت (مجموعه مقالات کنگره بینالمللی بزرگداشت آیتالله العظمی بروجردی و شیخ محمود شلتوت؛ 1379) (1383). تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
محمدحسین، محمد (1440 ق / 1983 م). حصوننا مهددة من داخلها، بیروت: مؤسسه الرسالة.
خرائلی، محمدعلی (1390). جدل، استدلال و آداب مناظره در قرآن کریم، قم: ابتکار دانش.
خسرشاهی، سیدهادی (اعداد و تقویم و ملاحق) (1386). قصه التقریب؛ امة واحدة، ثقافة واحدة، محطات من افکار و آراء المصلح الکبیر الشیخ محمدتقی القمی، تهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة.
خسروشاهی، سیدهادی (1387). گفتوگویی با علمای الازهر درباره تقریب بین مذاهب اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد (1362). مفردات الفاظ الثرآن فی غریب القرآن، التحقیق: محمد سید گیلانی، تهران: المکتبه المرتضویه.
رضوانی، علیاصغر (1387). آداب گفتوگو و مناظره از دیدگاه قرآن و روایات، قم : دلیل ما.
ریترز، جورج (1388). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، تهران: علمی.
السقار، منقذ بن محمود الحوار مع اتباع الادیان؛ مشروعیه و آدابه، رابطة العالم الاسلامی.
شاورانی، ماموستا محمد (پاییز 1391). «همزیستی، مدارا و گفتوگو در قرآن»، حبلالمتین، دوره اول، پیش شماره 3.
شرابی، هشام (1372). «روشنفکران عرب و مقوله غرب در پایان قرن بیستم»، ترجمه ماشاءالله شمسالواعظین، کیان، ش 15.
عبدالباقی، محمد فؤاد (1364 ق). المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، القاهره؛ مطبعه دارالکتب المصریه.
عظیمزاده اردبیلی، فائزه (تدوینگر) (1395). مجموعه مقالات اصول و الگوهای گفتمانی و مناظره در سیره رضوی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
فضلالله، سیدمحمدحسین (1996). الحوار فی القرآن؛ قواعده، اسالیبه، معطیاته، بیروت: دارالملاک.
کواکبی، عبدالرحمن (1378). طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، یا سرشتهای خودکامگی؛ ترجمه عبدالحسین میرزا قاجار، نقد و تصحیح: محمدجواد صاحبی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
مبرقعی، جعفر (1386). مهارتهای گفتوگو در تاریخ اسلام، مشهد: همیاران جوان.
محمدی ریشهری، محمد (1383). مناظره و گفتوگو در اسلام، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث.
مطهری، مرتضی (1362). خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران؛ قم: صدرا.
منصوریان، یزدان (30 تیر 1393). «بازتاب تجربههای زیسته در پژوهش»، سخن هفته لیزنا، ش 192.
مهدوی، محمدصادق و محمد مبارکی (1385). «تحلیل نظریه کنش ارتباطی هابرماس»، فصلنامه علمی – پژوهشی علوم اجتماعی، س 2، ش 8.
موسویان، سیدابوالفضل (زمستان 1377). «اسلام و گفتوگوی ادیان»، نامه مفید، ش 16.
میرموسوی، سیدعلی (دی 1389). «مسحوران غرب؛ چرا روشنفکران ایرانی و عرب از هم دور هستند؟»، پرونده ویژه روشنفکری عرب، مهرنامه، ش 8.
نوعی، غلامرضا (دی 1380)، قرآن، مکتب گفتوگو»، گلستان قرآن، ش 101.
هابرماس، یورگن (1384). کنش ارتباطی، ج 2، ترجمه کمال پولادی، تهران: مؤسسه انتشاراتی روزنامه ایران.
هاشمی رفسنجانی، علیاکبر (1379 ش / 1421 ق). همبستگی امت اسلامی (مجموعه سخنرانیهای کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی)، گردآوری: سیدجلال میرآقایی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
هیتی، عبدالستار (1383 ق / 2004 م). الحوار؛ الذات و الآخر، قطر: وزارة الوقاف و الشؤون الاسلامیه.
Ellis, Carolyn and Michael G. Flaherty (eds.) (1992). Investigating Subjectivity: Research on Lived Experience, London: Sage Publication.
Goodwin, Charles and John Heritage (1990). “Conversation Analysis”, Annual Review of Anthropolgy, Jstore, V. 19.
Littlejohn, Stephen W. and Karen A. Foss (2009). Encyclopedia of communication theory, London: Sage Publication.
Magonet, Jonathan (2003). Talking to the Other: Jewish Interfaith Dialogue with Christians and Muslims, Londan; New York: I. B. Tauris & Co Ltd.
Rich, S. et al. (2013). “Navigating the Terrain of Lived Experience :The Value of Lifeworld Existentials for Reflective Analysis”, International Journal of Qualitative Methods, Vol. 12, Available at: http://ejournals.library.ualberta.ca/index.php/IJQM/index.
Shafiq, Muhammad and Mohammad Abu-Nimer (2007). Interfaith Dialogue; A Guide for Muslims, Washington: The International Institute of Islamic Thought.
Van Manen, M. (1997). Researching Lived Experience: Human Science for an Action Sensitive
Pedagogy, London, ON: The Althouse Press.